۱۳۹۲ آبان ۲۸, سهشنبه
مصاحبه (( قانون )) با خانم آذر منصوری
راي مردم در انتخابات يازدهم را چطور ارزيابي مي كنيد؟
من فکر می کنم انتخابات سال 92 که منجر به تشکیل دولت یازدهم شد پیام مشخصی داشت و اگر ما این پیام را درست درک نکنیم و نتوانیم از جامعه رآی دهندگان تحلیل درستی داشته باشیم منجر به این می شود که نتوانیم انتظارات را نیز به درستی ارزیابی کنیم.نوع رویکرد مردم در این انتخابات و نوع حضورشان دو پیام اصلی داشت.پیام اول نفی و رد هر نوع افراط گرایی در کشور بود که به اعتقاد من و این نکته بسیار مهمی است،بخاطر آن که افراط گرایان در طول 8 سال گذشته در ساختار کشور بیشترین آسیب را به مردم وارد کردند و این آسیب به حدی بود که در تمام لایه های جامعه لمس شد و همین موضوع بیشتر از هر چیزی باعث رویگردانی مردم شد.اگر ما رآی روستاها ،حاشیه نشینان و طبقات شهری را بررسی کنیم این موضوع به درستی قابل دسترسی است.شعارهای اقتصادی خیلی طمطراقی در این انتخابات داده شد، اما مردم به این شعارها اقبال نشان ندادند،مردم به تغییر عملکردهاو رویکردهایی که در چند سال گذشته به کشور آسیب رسانده رآی دادند. در حقیقت باید گفت مردم به تغییر رآی دادند.دو پیام اصلی این انتخابات را یکی رد و حذف افراطیون و افراط گرایان می بینم و یکی ضرورت تغییر رویکردها.
فکر نمی کنید که افراط دو سر داشته است . به هر حال باید پذیرفت که در 8 سال دولت اصلاحات هم نوعی از افراط وجود داشته است .
نه به نظر من اگر بخواهیم مرزبندی مشخصی بکنیم بین اپوزسیون درون نظام و اپوزسیون بیرون نظام مرز این افراط گری کاملا مشخص می شود و من در طیف اصلاح طلبان داخل اساسا تندروی نمی بینم و افراطي ها به هر حال از دایره اصلاح طلبی خارج می شوند . یا ما باید یک تعریف درست از اصلاحات و اصلاح طلبی داشته باشیم یا این اختلاط در تعریف باعث می شود ما به خطا برویم . اگر تعریف درستی از اصلاحي طلبي ارائه شود خیلی وقت ها معنای سازش را پیدا می کند . گاهی در روند اصلاح طلبی شما ناچار میشوید که زمانی که حاکمیت یک قدم عقب می رود شما دو قدم عقب بروید اصلآ مشی اصلاح طلبی این طور است و به هیچ وجه تندروی را بر نمی تابد. اکنون هم بسیاری از آنان که در همان دوران اصلاحات در طیف تندرو اصلاحات تعریف شده اند تکلیفشان معلوم است یعنی خیلی در این مجموعه و دایره اصلاح طلبی نمی توان انها را بگنجانیم .به اعتقاد من اصلاح طلبی اساسا تند روی را بر نمی تابد .این مرز بندی کاملا مشخص است .جدا کردن اصلاح طلبان به تند رو و کند رو یک نقسیم بندی کاذب است که بیشتر افراطیون محافظه کار در تلاشندتا با این تقسیم بندی مانع اجماع اصلاح طلبان شوند.
با توجه به دولت یازهم که به زودی تشکیل می شود آینده جنبش اصلاحات را چطور می بینید ؟
در این انتخابات تا روز اعلام ائتلاف و اعلام انصراف آقای عارف اگر به آمارها و نظر سنجی ها نگاهی بیندازیم چه کاندیدایی که خود را نماینده اصلاح طلبان می دانست و چه کاندیدای منتسب به اصلاح طلبان هیچ کدام شانس زیادی برای پیروزی نداشتند اما به محض این که ائتلاف اعلام و نام کاندیدای نهایی اعلام شد با فاصله یک روز آمارها نشان می داد که رای کاندیدای اجماعی به بالاتر از 50 درصد رسید و این به اعتقاد من گویا ترین نتیجه جنبش اصلاح طلبی در کشور است .این انتخابات همان طور که به جامعه امید داد و باعث ایجاد نشاط در جامعه شد. در طیف اصلاح طلبان در کشور نیز یک اعتماد به نفس تازه ایی را به وجود آورد که این اعتماد به نفس، نه یک اعتماد به نفس کاذب بلکه واقعی است.اصلاح طلبان در این انتخابات یک سرمایه اجتماعی را به دست آوردند که تا قبل از انتخابات شاید در مخیله هیچ شخصی خطور نمی کرد که با چنین موجی رو به رو شویم. شاید حتی زمانی که آقای هاشمی هم معرفی شدند به عنوان کاندیدا بعد از انصراف قطعی اقای خاتمی ،خیلی نگران بودیم که آیا اقبال عمومی در جامعه به وجود خواهد امد یا خیر ، اما شاید خود ما هم متعجب شدیم از این حرکت مردمی .با توجه به تآثیر گذاری که آقای خاتمی در این انتخابات داشت،نگاه داشتن این سرمایه اجتماعی نیاز به رهبری دارد و محتمل است که آقای خاتمی نیز این نقش را می پذیرند چرا که نقش ایشان در این انتخابات غیر قابل انکار بود و این سرمایه اجتماعی شکل نمی گیرد مگر با وجود رهبری توانمند برای اصلاحات و من به آینده جنبش اصلاح طلبی خوشبین هستم.به نظر من دو کار باید در دستور کار اصلاح طلبان باشد:اول رصد فعالیت های دولت و حمایت در هر حوزه ای که در آن نیاز به حمایت بود و نکته دوم که بسیار مهم است سازماندهی و انسجام سرمایه اجتماعی حضور مردم است . با توجه به رویکرد جدید در دولت آینده فکر می کنم بهترین زمان و فرصت و ظرفیت هست تا اصلاح طلبان این سرمایه اجتماعی را سازمان دهی کنند تا در آینده در بزنگاههای که در اختیار اصلاح طلبان قرار می گیرد بتوانند از این سرمایه اجتماعی برای نجات کشور بهره گیرند . اگر این سازمان دهی انجام نگیرد ممکن است بعد از 4 سال یا 8 سال دیگر باز هم در همان جای باشیم که امروز قرار داریم و من بر روی این سازمان دهی بسیار تآکید دارم .
اصلاح طلبان خاطره درگیری و مقاومت بخشی از حاکمیت را در مقابل اصلاح طلبان را همه ما به خاطر داریم که 16 سال است این درگیری بین طیفی از اصولگرایان و اصلاح طلبان وجود داشته است . شما چه تغییراتی را مي پذيريد تا حداقل بخشی از این درگیری ها خاتمه پیدا کند ؟
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید . مواجهه دو جریان سیاسی اصلی کشور با هم منجر به بسته شدن تمامی راههای گفتگو شده بود . مواضع تقابلی این دو جریان در مقابل هم و به خصوص در 8 سال گذشته که طیف اصولگرا قدرت گرفت بیشترین حجمه ها و محدودیت ها بر طیف اصلاح طلب رفت . من فکر می کنم با توجه به همان رویکرد اصلاح طلبانه باید به دنبال راهی برای بیرون رفتن از این انسداد باشیم .اکنون حضور آقای روحانی به عنوان شخصی که می خواهد دولت اعتدالی تشکیل بدهد می تواند راه های بسته را باز کند و باید فرصت داد به رئیس جمهور منتخب تا این تعامل را ایجاد کند و این مسیرهای بسته گفتگو را باز کند . ما در شرایط فعلی برای کشور به یک مفاهمه سیاسی احتیاج داریم که بتواند به یک مفاهمه ملی بیانجامد.
آقای روحانی مسیر بسیار سختی را پیش رو دارد و این کار به سرانجام نمی رسد مگر اینکه مفاهمه ملی شکل بگیرد . مهم ترین راهکار هم ایجاد گفتگو بین طرفین است و از هر مسیری بتوان این راه گفتگو را باز کرد می توان آن گاه این مقابله بین گروهها را کم کرد . هر چند مطمئن باشید که طیف افراطی بیکار نخواهد نشست و همچنان همه تلاشش را انجام خواهد داد تا این مسیر بسته باقی بماند . من این موضوع را قبل از انتخابات گفتم و اکنون نیز می گویم که بقای افراطیون در این است که این راه تعامل و گفتگو همچنان بین طیف اصلاح طلبان و گروههای معتدل اصولگرا بسته بماند و همه تلاششان را می کنند تا این مفاهمه شکل نگیرد. نوع رویکرد آقای روحانی در چینش کابینه هم به زعم من بسیار تآثیر گذار خواهد بود.این که کابینه ایی را معرفی کنند که این کابینه بتواند موید این تعامل و تعادل در سطح مدیریت کشور باشد.اما نباید فراموش کرد که انتخابات مبارکی در این کشور رخ داده و بارقه هایی از امید در دل مردم شکل گرفته است و هر تلاشی از هر طیف سیاسی برای تبدیل این امید به یآس به نفع افراطیون خواهد بود.دولت آقای روحانی قرار بوده دولت تدبیر و امید باشد و قفل ها را با کلید باز کند و باز هم تآکید می کنم که باید فرصت و آرامش را در اختیار وی قرار داد تا به نتیجه مطلوب برسد هر چند که بعضی از خواسته های مردم در کوتاه مدت هم به نتیجه می رسد ، نمونه ان همین بحث پارازیت ها است که امنیت و سلامت شهروندان را تهدید می کند و دولت می تواند در کم شدن آن حتی در کوتاه مدت تآثیر گذار باشد . نمونه دیگر در حوزه نشر و رسانه است که در کوتاه مدت هم با ساماندهی قابل حل است اما مسائلی همچون مسائل اقتصادی که در 8 سال گذشته به چنین وضعیت اسفباری رسیده است خود به خود زمان بر می باشد و این مسولیت چهره های اصلاح طلب است که به نوعی این موارد را در جامعه تبیین کنند اصلاح طلبان سعی می کنند نشان دهند که بالا بردن سطح توقعات در درجه اول نا امیدی ایجاد می کند و واقع بینانه می خواهند این موارد را برای مردم روشن کنند .
بحث سازمان دهی را مطرح کردید و عنوان کردید در جاهایی که سازمان دهی احتیاج دارد نمی توانید از این بدنه اجتماعی استفاده کنید . منظور از سازمان دهی آوردن بدنه اجتماعی در خیابان که منظور شما نبوده است ؟
نخیر به هیچ وجه . آن اصلآ اسمش سازماندهی نیست به نظر من . اگر بتوانیم سازماندهی را به نوعی ترجمه کنیم به «سازمان دهی آگاهانه مردم در بزنگاههای تعیین کننده » این به اعتقاد من بسیار مهم تر است . در طول 8 سال گذشته جامعه مدنی ما کاملآ به محاق رفته است . NGOها ، تشکل های صنفی تقریبآ تعطیل شده اند ، مطبوعات با فشار و آزار مواجه شده اند ، احزاب فعال یا محدود شده اند یا منحل اعلام شده اند و آخرین نمونه آن هم خانه سینما بود که چنین برخوردی با آن شد . این که در حوزه نشر با چه محدودیت های فراوانی مواجه شدیم ، آن جاهایی که در واقع رسالت دولت بر سازمان دهی این جامعه غیر متشکل است باید اصلاح طلبان از فرصت استفاده کنند . رویکرد دولت در آن قطعآ بسیار تآثیر گذار است . پیش از انتخابات حرفی که مدام گفته می شد این بود که اگر در دولت آتی فضای امنیتی به فضای سیاسی تبدیل شود مطمئنآ نشاط به جامعه سیاسی کشور نیز باز می گردد. احزاب می توانند دوباره فعالیت های خود را ادامه دهند و همچنین اصلاح طلبانی که می خواهند حول محوریت خاتمی ادامه بفعالیت بدهند برای آن سازو کاری پیش بینی گردد . این سازماندهی اگر به درستی اتفاق بیافتد هم احزاب تآثیر گذار خواهند بود و هم تشکل ها و NGO ها هم از منظر فرهنگی و هم اجتماعی بسیار فعال تر خواهند بود . مطبوعات ما نیز می توانند تآثیر گذاری خود در این سازمان دهی را بهتر ایفا کنند .
سوالی که مدام از آقای خاتمی پرسیده می شود و شنیده می شود ان است که آقای خاتمی رآی بسیار خوب و بی نظیر داشتند اما ان جاهایی که به پشتوانه این رآی باید مقاومت می کردند مقاومت نکردند ، یا مدام سوال پرسیده می شود که چرا در برگزاری انتخابات مجلس هفتم ضعیف عمل کردید و جواب آن مشخص است . جامعه رای دهندگان آقای خاتمی بر اساس یک سازمان دهی منظم و یک سازوکار تشکیلاتی رآی نداده بودند و آقای خاتمی به شخصه ویژگی ها و کاریزمایی وگفتمانی داشت که به خاطر آن رآی بالا را به دست آورد نه یک پشتوانه رآی متشکل تا از طریق آن بتواند ایستادگی کند .
رآی اکنون آقای روحانی چطور ؟ آیا رآی ایشان سازماندهی شد یا همچنان کاریزما آقای خاتمی و محبوبیت ناگهانی آقای هاشمی بود که این اقبال از آقای روحانی را به وجود آورد ؟
قطعآ نظر آقای هاشمی و خاتمی تاثی گذار بوده است .ما سازمان دهی رآی نداریم . سازمان دهی بدنه اجتماعی نداریم و تا این سازمان دهی ایجاد نشود ما در هر بزنگاه انتخابات نمی توانیم تحلیل درستی از جامعه داشته باشیم . من فکر می کنم در این انتخابات با توجه به گسترش و تاثیر گذاری این شبکه ها ی مجازی در مقایسه با دوره های گذشته یک سازماندهی نانوشته اتفاق افتاد .سازماندهی که در فاصله دو روز رای یک کاندیدا را به بالای 50 درصد می رساند.این سازماندهی از دل نیاز جامعه به تغییر رویکردها شکل گرفت .
مجبور می شوید دوباره به اشخاص و تآثیر گذاریشان روی بیاورید ؟
دقیقآ .
و در 8 سال دوره اصلاحات هم این سازماندهی اتفاق نیافتاد ؟
تلاش هایی انجام شد و من نافی این تلاش ها نیستم . همین که در دوران آقای خاتمی و بعد از سال 76 کمیسوین ماده 10 احزاب فعال شد و قبل از آن این گونه نبود که نمایندگان قوا بیایند و مجوز برای گروهها و تشکل ها صادر کنند . این که خانه احزاب شکل می گیرد و یارانه به احزاب داده می شود خود نشانگر این است که این اراده وجود داشته است ولی توفیق لازم برای سازماندهی مورد نظر نبود . بخشی بخاطر خلا قانونی بود و بخشی نیز به این خاطر که قسمت بزرگی از اصلاح طلب ها به ضرورت این مسآله پی نبرده بودند. من یک مثال بزنم ، در مورد واژه حزب که یکی از ارکال جامعه دمکراتیک است و بدون آن یک پایه دمکراسی ناقص است اما بسیاری از آقایان با همه مدعی اصلاح طلبی حاضر به کار کردن در یک حزب نبودند و اصلآ اینکه «جزو هیچ حزب و گروهی » نیستند را افتخار می دانستند و بعد از 8 سال تازه به ضرورت این قضه پی بردند و شاید لازم بود ما این 8 سال سخت را می گذراندیم تا امروز به این نتیجه برسیم تا بدانیم این سرمایه اجتماعی غیر متشکل چقدر اهمیت دارد و باید متشکل شود .
شما در جایی به امنیتی شدن فضا اشاره کردید . اما بسیاری از این باب به خود اصلاح طلبان هم اعتراض دارند . این که خروجی دولت هاشمی دولت خاتمی بود و خروجی دولت خاتمی یک دولت به شدت افراطی بود . مثال روشن آن شورای اول شهر تهران بود و چند دستگی در این شورای شهر و انحلال شورای شهر که توسط خود وزارت کشور اصلاحات اتفاق افتاد و گسست و چند دستگی ایجاد کرد . نتیجه همه این رویدادها اين شد كه دولت تندرو احمدي نژاد 8 سال زمام امور را در دست گرفت . بسیاری افراط این 8 سال را نتیجه افراط 8 ساله اصلاح طلبان و اشتباهات استراتژیک دولت اصلاحات می دادند ، اينطور نيست؟
این موارد را باید بخشی از کل ماجرا دانست . من دلیل اصلی را مغتنم ندانستن اصلاح طلب ها از فرصتی که در اختیارشان بود می دانم . ما در انتخابات شورای شهر تهران دوره اول شاهد یکی از آزادترین انتخاباتی بودیم که در کشور برگزار شد . حتی در انتخابات دور دوم شوراها از دور اول هم آزادتر بود ولی به محض این که 15 نفر ( شورا در آن زمان 15 نفره بود) اصلاح طلب از طیف های مختلف ولی بخشی از اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس ششم از شورا خارج شدند و کاندیدای انتخابات مجلس شدند و این خود موضوع بسیار مهمی است و بسیار به شورای شهر تهران لطمه وارد کرد که اگر از این سنگر به درستی صیانت می شد می توانست به فتح سنگرهای دیگر نیز بیانجامد وما در شوراهای دوره دوم با توجه به این که یکی از آزاد ترین انتخابات شوراها بود با مشارکت 15 درصدی مردم رو به رو نمی شدیم . در کنار تفرق و چند لیست بودن اصلاح طلبان ، رفتار آنان در شوراهای اول میل مردم به حضور در انتخابات را نیز بسیار کم کرده بود .البته ترور آقای حجاریان یک ضربه مهلک و کاری بر کل شورای شهر تهران و بدنه اصلاح طلبی بود . آقای حجاریان به عنوان نیروی در شورای ی شهر تهران نقش بازی می کرد که کاملآ شوراهای شهر را مطالعه کرده بود و شورا شهرهای کشورهای دیگر را می شناخت و حضورش می توانست در انتخابات شوراها و هم برنامه ریزی برای شوراها بسیار تآثیر گذار باشد و به اعتقاد من نشانه گرفتن مغز آقای حجاریان نشانه گرفتن مغز شورای شهر تهران بود و خیلی گذری از آن رد شدند اما من به این ترور از این منظر بسیار جدی نگاه می کنم و بدترین اتفاق انحلال شورای شهر تهران در اولین دوره فعالیت بود که خودش آسیب جدی را نه تنها به شورای تهران بلکه اصل شورای شهر زد .
شاید اگر این انسجامی که در دوره 8 ساله اول اصلاحات به آن نیاز داشتیم اتفاق می افتاد ما انتخابات ریاست جمهوری سال 84 را نیز از دست نمی دادیم.در انتخاباتی که پشت سر گذاشتیم این همه تآکید بر ائتلاف و اجماع اصلاح طلبان بخاطر تجربه ایی بود که در سال 84 داشتیم . این که همان زمان هم اصرارهایی برای تشکیل حزب توسط آقای خاتمی وجود داشت از همین جا نشات می گرفت.
مگر قرار نبود حزب مشارکت همین کار را در انتخابات 84 انجام دهد ؟
نه این طور نبود .در ایران رهبر حزب و نام وی بسیار اهمیت دارد . آقای خاتمی دبير مجمع روحانیون مبارز است اما نمی توان کارکردهای حزب را به مجمع روحانیون مبارز نسبت داد .
به اعتقاد من مهم ترین رویکرد اصلاح طلبان باید حفظ انسجام باشد و اصلاح طلبان هر گاه این انسجام را از دست داده اند نتوانسته اند از دسترس ترین امکان برای حضور در قدرت و چرخش مناسب قدرت و طرح گفتمان اصلاح طلبی که انتخابات است استفاده کنند . این قضیه هم مربوط به نه تنها مقطع پس از انقلاب اسلامی که اگر 100 سال پس از مشروطه را هم بخواهیم بررسی کنیم همیشه این چنددستگی و تفرق باعث شده به نتیجه مطلوب نرسیم و در 8 سال دوره اصلاحات هم از همه ظرفیت ها استفاده نشد و علیرغم توفیقاتی که حضور اصلاح طلبان در دولت برای کشور داشت ولی این حضور نتوانست به انسجام لازم برای تداوم حضور اصلاح طلبان در امور اجرایی کشور بیانجامد .
اين مصداق فرد محوری نيست ؟
در جوامعی چون جوامع ما خود به خود نقش حضور رهبر در هر طیف و دسته از اصولگرا تا اصلاح طلب اهمیت دارد . ما با داشتن تجربه 100 ساله اخیر ضرورت حضور یک محوریت لازم است اما رهبری پاسخ می دهد که به لوازم یک تصمیم گیری دمکراتیک و لزوم تصمیم گیری دمکراتیک پایبند باشد . آقای خاتمی با تشکیل شورای مشورتی نشان داده است که به شکل دمکراتیک و حالا نه کاملآ در غالب حزب اما به شکلی نزدیک به حزب دارد عمل می کند . وقتی شما در قالب حزب عمل می کنید و شورای مشورتی ایجاد می کنید دیگر نام تک محوری یا فردگرایی نمی توان بر آن گذاشت .
خانم منصوری شما در جایی اشاره کردید که مشکلات بین طیف افراطیون و اصول گرایان با گفتگو حل می شود اما می خواهم بدانم با توجه به اینکه بخشی از اصولگرایان افراطی حتی بخش هایی از طیف منطقی اصولگرایان را هم حذف یا گوشه نشین کرده است، شما چه راهکاری برای ایجاد این گفتگو دارید که حالا آنها را بتوانید سر یک میز بنشانید و گفتگو کنید؟
بزرگترین آفت احزاب و گروهها رادیکالیسم یا افراط گرایی است و اتفاقآ این انتخابات موجب به حاشیه رفتن افراطیون شده است و این خودش می تواند اولین قدم برای ایجاد گفتگو و تعامل بیشتر باشد.
این که در سال 76 اصلاح طلبان با یک اقبالی در جامعه مواجه شدند و در سال 92 بعد از 16 سال این گفتمان رشدکرد و در عین حال اقبال از آن بیشتر بود.اگر امکان گفتگو در سال 76 بین اصولگرایان و اصلاح طلبان مثلآ 50 درصد بود اکنون به 75 درصد رسیده است و اقبال از گفتمان اصلاح طلبی دامنه اش وسیع تر شده است و این دامنه تعامل و گفتگو بین جریان اصلاح طلب و اصولگرایان معتدل در حال انجام است و خود به خود شاید مهم ترین هنر ما این باشد که افراطیون نتوانند در نوع عملکرد و چینش کابینه چندان موفق باشند و همه را به یک میثاق مشترک به نام قانون اساسی پایبند کنیم و قانون گریزی نداشته باشیم و ما امیدواریم دولت بتواند این رفتار را نهادینه کند . این که افراطیون در سال 76 طیف وسیعی را در بر می گرفت اما در سال 91 آن گروه در قم سخنرانی آقای لاریجانی را بر هم می زنند نشان از نزدیکی گروه های حامي گفت گو و منزوی شدن روزافزون افراطیون دارد. اما این کافی نیست به اعتقاد من باید تلاش کرد تا این گروه نیز قواعد رقابت دموکراتیک را بپذیرند و قدم اول در این راه گفت و گوست .باید راهی برای گفت و گو با آنان نیز باز کرد.
گفتمان اعتدال را هم جریان اصلاحات و هم جریان حاکم پذیرفته اند . آقای حجاریان اعتقاد داشت به نوعی سازش تاکتیکی ، حالا شما فکر می کنید این ماه عسل جریان هایی که حول محور اعتدال کنار هم قرار گرفته اند تا کجا ادامه پیدا می کند ؟ این که برای انتخابات مجلس چه برنامه ایی دارید ؟ اگر شوراي نگهبان كانديداهاي شما را ردصلاحیت كند رويكردتان چه خواهد بود؟
ببینید ما این دغدغه را برای انتخابات ریاست جمهوری هم داشتیم . واقعیت آشکار نشان داد که چنان چه انسجام اصلاح طلبان وجود داشته باشد حتی با وجود رد شدن صلاحیت تعدادی از آنها باز هم می توانند با بقیه نیروهای خود وارد شوند . من فکر می کنم در انتخابات آینده اصلاح طلبان باید با نیروهای شاخصشان حضور پیدا کنند . هر چند حقیقتآ پیش بینی امور در کشور کار سختی شده است و ما نمی دانیم دو سال آینده و برای انتخابات با چه صحنه ای مواجه خواهیم شد . این که اکنون هم که به زمان انتخابات نگاه می کنیم فکر می کنیم چه کسی این اندیشه را داشت که نتیجه این گونه رقم بخورد یا اصلآ تصور این که حضور آقای هاشمی با چنین موج و اشتیاقی از سمت مردم رو به رو شود نشان از شگفتی سازی شرایط دارد.این که انتخابات اخیر موجب افزایش اعتماد عمومی در جامعه می شود.این که مقام معظم رهیری با صراحت می گوید حتی مخالفین نظام هم در انتخابات شرکت کنند یا این جمله که رای مردم امانت مردم و حق الناس هست نیاز به تآکید دارد چون که باعث افزایش اعتماد عمومی در جامعه شد . در همه مراحل انتخابات ما نیاز داریم که حتی کسانی که نظام را هم قبول ندارند به عنوان شهروندان کشور شهروندانی که حقوقشان به رسمیت شناخته می شود ب بیایند و در انتخابات شرکت کنند .این به اعتقاد من یعنی پذیرفتن حقوق مخالف و نباید از کنار آن به سادگی گذشت و با توجه به اتفاقات رخ داده ، ما اگر همین استراتژی و تاکتیک را ادامه دهیم قطعا می توانیم پیروز انتخابات مجلس آینده باشیم .
شما گفتید اصلاح طلبان بیشتر از هر کاری باید به سازمان دهی نیروهای اجتماعی روی بیاورند . آیا تعبیر این جمله این است که اصلاح طلبان برنامه اصلی شان همین است که نیروهای اجتماعی را سازمان دهی و هدفمند کنند یا می خواهند به قدرت بازگردند ؟
من فکر می کنم مهم ترین بحث حفظ این پایگاه اجتماعی است . ما اگر دولتی داشته باشیم که بتواند سطح رفاه عمومی را افزایش دهد ، مشکلات ما با کشورهای دیگر دنیا را حل کندو تحریم ها را کم کند که البته کار بسیار مشکلی است ، و اینکه بتواند به جامعه مدنی و احزاب و مطبوعات بها دهد و نقش همه ایرانیان را در توسعه اجتماعی ببیند از اقوام گرفته تا صنوف و زنان و جوانان ، و دولتی که برنامه هایش بر مدار قانون باشد و از حقوق شهروندی همه ایرانیان دفاع کند ما نگرانی از جانب حضور یا عدم حضور در قدرت نداریم . این که با دولتی مواجه باشیم که با رویکرد حفظ منافع ملی بر پایه قانون اساسی کشور را به سمت توسعه پایدار هدایت کند .
فکر می کنم در این مقطع اصل همان جامعه مدنی و حفظ پایگاه اجتماعی است و اصلاح طلبان به هیچ وجه نباید مطالباتشان از منظر سهم خواهی از دولت منتخب باشد . اما هر جا که نیاز به حمایت و همکاری بود باید دست این دولت را بگیرندو او را در این بزنگاه سخت و دشوار تنها نگذارند.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر