۱۳۹۲ آبان ۲۸, سهشنبه
آذر منصوري (( عدالت جنسيتي راهكار اجرايي مي خواهد )) روزنامه شرق ، شماره 813 به تاريخ 29/4/85، صفحه 4 (سياست)
آقاي محمدجواد روح در ستون يادداشت (۲۶ تيرماه روزنامه شرق) به نقد مصوبه تشكيلاتي جبهه مشاركت در ارتباط با اختصاص سهميه ۳۰ درصد زنان در اركان و شوراهاي اين حزب پرداخته است هر چند در گزارش نشست سهميه زنان در حزب (در همان صفحه) پاسخ بسياري از دغدغه هاي ايشان آمده است. اما شايد ذكر چند نكته بتواند ابهامات آقاي روح و موافقان عقايد ايشان را برطرف نمايد. با اين اميد كه نكات ذيل دور از هرگونه پرداختن به شعار و نگاه سطحي به موضوع باشد.
۱- به اعتقاد نويسنده يادداشت «در شرايط خاصي چون انتخابات سال گذشته رياست جمهوري، پتانسيل جذب نيرو از سوي احزابي چون مشاركت افزايش مي يابد كه به طور طبيعي بخشي از اين جذب متوجه زنان مي شود. اما باز هم مسئله ربطي به مصوبه ۳۰ درصدي ندارد و به نظر مي رسد مسئله در سطحي كلان تر و در پاسخ به اين سئوال بايد پاسخ يابد كه چرا اصلاحات جذابيت خود را در جامعه از دست داده است؟»در اينكه به طور طبيعي با فعال شدن ستادهاي انتخاباتي درصد جذب افراد به ستادهاي انتخاباتي بيشتر مي شود هيچ ترديدي وجود ندارد. آيا تاكنون از خود پرسيده ايد، چرا حضور زنان در ستادهاي دكتر معين متفاوت از ستادهاي انتخاباتي ديگر كانديداها بود. چرا حمايت زنان روشنفكر در مقايسه با لايه هاي ديگر اجتماعي زنان از معين و برنامه هايش بيشتر بود؟ به اعتقاد نگارنده يكي از دلايل اين حضور طرح شعار رفع تبعيض و برقراري عدالت جنسيتي بود كه وجه تمايز كانديداي اصلاح طلبان پيشرو با ديگر كانديداها بود. اتفاقاً بر اين تفاوت مي بايست تاكيد بيشتري صورت گيرد چراكه يكي از راه هاي تحقق عدالت جنسيتي، جريان سازي جنسيتي است و اولين قدم نيز براي جريان سازي اعمال اقدام مثبت (تبعيض مثبت) است.
۲- نويسنده يادداشت در قسمتي ديگر آورده است: «از لحاظ كيفي هم مصوبه ۳۰ درصدي عملاً به ضرر زنان عمل مي كند، در توضيح اين مسئله بايد گفت كه مصوبه ۳۰ درصدي عملاً نوعي تبعيض مثبت به سود زنان است. تبعيضي كه طبق آن زنان به صرف زن بودن از سهميه و حقي تعيين شده براي حضور در اركان جبهه مشاركت برخوردارند كه اين سهميه براي مردان نيست.» آقاي روح با اظهار نگراني از حضور زنان با صلاحيت، تجربه و دانش كم و در نتيجه تابعيت آنها از مردان آورده است: «درواقع زنان در قالب چنين ساختاري... تابع و پيرو مرداني هستند كه با داشتن سطح بالاتري از دانش و تجربه سياسي، تصميم گيرندگان اصلي اركان مختلف حزب هستند.»بر فرض قبول اظهارنظر شما درخصوص حضور زنان با صلاحيت، تجربه و دانش كم كه جاي بحث دارد و در اين مقال نمي گنجد، در پاسخ به دغدغه مورد اشاره بايد گفت: گريزي از تشريح فرآيند جريان سازي جنسيتي به عنوان راهبردي براي دستيابي به عدالت جنسيتي وجود ندارد زيرا به نظر مي آيد آقاي روح و موافقانشان با اين استراتژي كاملاً بيگانه اند. ضمن اينكه با در نظر گرفتن سهميه ۳۰ درصدي زنان، ۷۰ درصد باقي مانده به مردان تعلق دارد. براي تحقق جريان سازي جنسيتي بايد ۱- منابع، فرصت ها و مزايا در فرآيند توسعه و چشم انداز حزب به طور عادلانه توزيع شود.۲- علايق، نيازها، تجربيات و چشم اندازهاي زنان در توصيف رويكردهاي توسعه، سياست ها و برنامه در تعيين دستورالعمل كلي توسعه گنجانده شود. با اين قيد كه براساس تجربه جهاني يك ابتكار عمل در جريان سازي فقط دربر گيرنده برنامه ويژه زنان يا ايجاد فرصت هاي برابر و يا گشودن درهاي حزب بر روي زنان نيست، چرا كه اگر اين روش موثر مي بود، تاكنون دغدغه طراحان موضوع مرتفع شده بود. بلكه چنين ابتكارعمل هاي مثبت مانند اعمال سهميه جزيي ضروري و مكمل در يك جريان سازي جنسيتي هستند و حزب را از اين روش گريزي نيست. به نظر مي آيد دغدغه آقاي روح مشابه دغدغه همه كساني است كه تاكنون حتي از ايجاد فرصت هاي برابر براي زنان نگران بوده اند. با اعمال سهميه ۳۰ درصدي حتي در صورتي كه زنان به قول نويسنده يادداشت از سطح پايين تري از دانش و تجربه سياسي برخوردار باشند، آيا نبايد فرصت حضور كسب تجربه در اركان حزب را براي آنان فراهم نمود؟!
۳- به اعتقاد نويسنده يادداشت «۳۰ درصد را چه حاصل؟» «اگر تعدادي از زنان در جبهه مشاركت صاحب موقعيت و تاثيرگذاري هستند، نه از بركت مصوبه ۳۰ درصد كه برمبناي توانايي معيار دانش شخصي خود آنها است. اين افراد چه قبل از تصويب اين مصوبه و چه پس از آن صاحب وزن و اعتبار بوده اند و با تداوم يا الغاي اين مصوبه هم جايگاه شان تغيير نمي كند.» وي در پايان يادآور شده «در اين بحث البته جاي پرداختن بيشتر و نقد و گفت وگوي مداوم درون حزبي و برون حزبي توسط اعضا، همفكران و منتقدان جبهه مشاركت و مسائل زنان دارد.» اتفاقاً نكته همين جا است. چرا تنها آن درصدي از زنان باقي مانده اند كه داراي اعتبار و توانايي شخصي هستند و به قول نويسنده «سهميه هيچ تاثيري بر حضور يا عدم حضور آنان ندارد» اين توقف جذب زنان براي چيست؟ آيا نگرش هاي شكل گرفته با پيشينه تاريخي تبعيض در كليه نهادهاي تشكيل دهنده فرهنگ و باورهاي ما دليل اين ضعف نيست؟ اگر جواب مثبت است چگونه اين نگرش بايد تغيير و اصلاح گردد؟ آيا با موعظه و طرح شعار عدالت جنسيتي بدون اتخاذ راهكار اجرايي آن، اين ضعف تاريخي برطرف خواهد شد؟ اقدام اجرايي پيشنهادي براي تحقق اين عدالت كدام است؟ به طور قطع اختصاص سهميه ۳۰درصدي در حزب اولين تجربه نيست. اين روش در بسياري از كشورها به اجرا درآمده، نياز به نگاه در دوردست ها نيست، كافي است به همسايگان نزديك خود نظري داشته باشيد (عراق و افغانستان). با اختصاص سهميه ۳۰ درصدي و البته اجرايي شدن آن، در كنار تلاش براي پر نمودن ظرفيت مورد اشاره توسط زنان، استراتژي جريان سازي جنسيتي ايجاب مي كند:۱- تغييراتي از قبيل برگزاري جلسات در ساعاتي كه زنان وظايف خانگي خود را انجام داده اند، اعمال گردد. ۲- فرآيند آموزش اعضا براي ايجاد و درك اين موضوع كه بي عدالتي جنسيتي يك نقض حقوق بشر بوده و اثرات منفي آن روي زنان و تشكيلات و آينده حزب به طور جدي باقي خواهد ماند، اجرا گردد. ۳- اختصاص و ايجاد تمايز براي جذب زنان اجرايي گردد، ضمن اينكه لحاظ نمودن شرايط خاص زنان ايران با توجه به گرايش هاي موجود در جامعه از مواردي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد. در همين راستا، در كنار اعمال سهميه ۳۰ درصد، آئين نامه اي تدوين و كليه موارد مورد ذكر در آن ملحوظ گرديده كه جزء الزامات اقدام مثبت مي باشد، با يادآوري اين نكته كه دغدغه اصلي زنان مشاركت نيز حفظ و توسعه تشكيلات، كارآمدي و تدوين برنامه اي است مطابق با شرايط و مقتضيات روز تا قادر باشد به نيازهاي جامعه (زنان و مردان) پاسخ درخور ارائه نمايد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر