۱۳۹۲ آبان ۲۸, سه‌شنبه

آذر منصوري ((عنوان مقاله :مشارکت سیاسی زنان در قدرت با تاکید بر نقش احزاب ))

مشاركت سياسي زنان و حضور آنان در قدرت در گرو پاسخ به دو پرسش اساسي است. 1. چه ضرورتي بر اين مشاركت وجود دارد؟ 2. راهكارهاي افزايش مشاركت سياسي و حضور آنان در قدرت كدام است؟ اين توافق اوليه وجود دارد كه در دنياي امروز، حضور زنان در مبادي تصميمگيري و تصميمسازي يك اصل پذيرفته شده در دنياي مدرن با همه پيچيدگيهاي آن است. مراد از مشاركت سياسي زنان حضور فعال آنان در كليه امور سياسي كشورهاست. به عبارت ديگر آن چه كه در دنياي جديد برجستگي دارد، توجه به حضور فعال زنان در ساختار سياسي،اعم از دولت و جامعه است. چه آن دسته از مبادي كه برنامههاي توسعهاي بلندمدت براي كشورها تدوين ميكنند و چه مراجعي كه قرار است اين برنامهها را تصويب و به قانون تبديل نمايند و چه مبادي كه قرار است در اجراي برنامهها نقش ايفا كنند. حذف زنان از اين مبادي به معني ناديده گرفتن تقاضا و نياز نيمي از پيكره اجتماع است و در چنين وضعيتي اولين پيامد و مشكل اساسي كه برجستهتر مينمايد، عدم رشد و توسعه متوازن آن جوامع است. در واقع توسعه اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي در صورت حذف زنان از كانونهاي قدرت ميسور نخواهد بود. اين حقيقتي است كه غالب كشورهاي دنيا به آن دست يافتهاند و در پي تمهيداتي براي پر كردن اين شكاف و رفع خلاء موجود هستند. آنچه روشن است خانهنشين كردن زنان و نديده گرفتن آنا ن در سياستگذاريهاي خرد و كلان نظامهاي مستقر ، نه تنها توسعه متوازن امري دست نيافتني است، بلكه عدم توجه به اين امر ضرورت مهم، پيامدها و مشكلات اجتماعي را در جامعه به دنبال دارد كه هر كدام در دراز مدت ميتواند به يك بحران جدي نيز تلقي شود كه حل آن تا مدتها هزينههاي مضاعفي را از يك طرف براي ساختار قدرت و از طرف ديگر براي جامعه به دنبال خواهد داشت. .. عليالقائده كشور ما نيز از اين قاعده مستثني نخواهد بود وچنانچه اين مسأله مورد واكاوي و آسيبشناسي جدي قرار نگيرد پيامدهايي به دنبال دارد كه اكنون نيز صداي زنگهاي خطر آن را ميتوان شنيد. از آنجا كه رويكردي در كشور وجود دارد كه با تقابل قرار دادن دين مانع از اين مشاركت در طول 30 سال پس از پيروزي انقلاب شده است، ضرورت دارد تا در ابتدا نگاه قرآن به عنوان اصليترين گواه خواست خداوند مورد بررسي قرار گيرد. مباني اعتقادي قرآن كريم همان طور كه خودش اظهار ميدارد بر پيغمبر نازل شد تا در سختيها و مشكلات راهنماي بشريت باشد، اولين آياتي كه سال اول بعثت در مكه نازل شده بود تكوير آيات 9-8-7 است. «و اذاالنفوس زوجت و اذالمووده سئلت باي ذنب قتلت». (آنگاهي كه نفوس پيوند شده و آنگاهي كه از دختر زنده به گور شده پرسيده شود كه به چه گناهي كشته شده است)، تأمل در آيات قبلي اين آيه گزارش از واقعة بسيار عظيمي ميدهد. به هم ريختن نظام كنوني كائنات، تيره و تاريك شدن و بينور شدن خورشيد، از جا كنده شدن كوهها و .... آنگاهي كه گناههاي بزرگ پيش چشم افراد آورده ميشود. در سال دوم بعثت سوره نباء آيه 8: و خلقنا ازواجا (ما شما را زن و مرد آفريديم) ايا ت متعددي از سال اول تا پايان هجرت پيامبر در القاي نقش يكسان زن و مرد در آن دوره كه هر كدام مقتضيات زماني خاص خود را داشته نازل شده است. اما در سال پنجم هجرت سوره حديد (57) آيات 12- 13و 17 فضل ديگري از جايگاه زن را به تصوي ميكشد. يوم تري المومنون و المومنات ...... نورهم بين ايديهم و بايمانهم بشريكم اليوم جنات تجري من تحتها الانهار خالدين فيها ذالك هو الفوز العظيم. نيو م يقول المنافقون و المنافيات انظرو نا نقتبس من ............ قبل ارجعو و رائكم فاالتمسوا نورا فضرب بينهم بسور له باب باطنه فيه رحمه و ظاهره من قبله العذاب... ان المصدقين و المصدقات و اقرضوالله قرضاًحسناًيضاعف لهم و لهم اجر كريم. (روزي كه مردان و زنان با ايمان را ببيني در حالي كه ميشتابند نورشان بين دستهاشان و به جانب راستشان بشارت شما امروز بهشتهايي است كه از زير آن نهرها روان است. جاودانيان در آن اين است آن كاميابي بزرگ روزي كه مردان و زنان منافق به آنان كه ايمان آوردند ميگويند نظر كنيد به ما تا اقتباس نماييم از نور شما. گفته شد كه برگرديد به عقب پس بجوييد نوري پس كشيده شد ميانشان ديواري كه در آن دري است كه باطن آن رحمت است در آن و ظاهرش از پيش آن است عذاب. آيات 12 و 13: اول در آيه 12 زنان و مردان مؤمن را در يك گروه ايماني جا ميدهد و ميفرمايد كه اين گروه براي خودش نوري و راهنمايي دارد كه بر طبق آن مردان و زنانش حركت ميكنند. در آيه 13 زنان و مردان منافق را در يك گروه قرار ميدهد كه داراي ........ نيستند وجهت حركتشان به گونهاي است كه برايش سخت ارجعو رجوع و بازگشت به كار برده و دور افتادن از قائله تكامل نيز همين است. ليكن دليل داشتن نور خداوند در آيه 11 قرض دادن به خدا ميداند. بر طبق آيه 17 نيز مردان و زنان مومن ايمان به خدا دارند و در راه او از آنچه كه دارند انفاق ميكنند. يعني از مالشان و جانشان در راه خدا ايثار ميكنند كه باز هم در آيه 10 همين سوره به آن اشاره گرديده است. درآيه 17 درباره اين موضوع تأكيد شده كه آن زنان و مرداني كه راه خدا را تصديق ميكنند و در راه آن كار ميكنند به خداوند قرض ميدهند كه در حقيقت به معني خرج كردن از مال و جانشان در راه خدا و بندگان وي است. قرضي بدون چشم داشت كه براي آنها اجر بزرگي است. در اين آيات زنان و مردان به دو طبقه تقسيم شدهاند زنان و مرداني كه در راه تكامل حركت ميكنند و در اين راه از هر ايثاري فروگذاري نميكنند و گروهي ديگر كه درجهت مخالف آن حركت نموده و به راه غير خدا منحرف ميشوند. نشانههاي بارز اين زنان و مردان مومن انفاق و ايثار در راه خداست و قيام به قسط نيز از همين مبدا سرچشمه ميگيرد.سال 5و6هجری سوره 33 آیات 35 تا 45 نیز همین تقسیم بندی را در قران کریم می .بینیم. مصداق اين نگاه در عصر پيامبران ديگر الهي هم به چشم ميخورد آسيه همسر فرعون،بلقيس ملكهاي از دودمان پادشاه كشور صبا در عصر سليمان پيامبر، خديجه (ص) كه همراه پيامبر اسلام بود. بنابر آنچه گفته شد، نقش زن و مرد مسلمان بدون هيچ تفاوتي در قيام به قسط و انفاق و ايثار يكسان است و آنچه موجب تفاوت ميشود نوع رفتار آنان است نه زن يا مرد بودنشان. پرداختن مفصل به اين موضوع مقالي مجزا را طلب مينمايد. بنابراين در صورتی كه یکی از اهدف فعاليت در حزب امر به معروف و نهي از منكر باشد، مكتب ما هيچ تفاوتي را در اين راستا بين زنان و مردان قال نيست، بلكه هر دو نقشي يكسان در اين زمينه دارند. در واقع ميتوان گفت حضور زنان در احزاب از مباني عميق اعتقادي ما سرچشمه ميگيرد و ضرورت دارد كه زنان نيز هم پاي مردان در اين عرصه گام بردارند. مقتضيات دنياي امروز با نگاهي به ميزان حضور زنان در مراكز تصميمگيري و تصميمسازي كشورهاي دنيا، اين واقعيت متجلي ميگردد كه بايد به مكانيزمهايي براي افزايش حضور زنان ايران نيز درمراكز مذكور انديشيد. آنچه مسلم است آن است كه با گسترش حضور و نفوذ زنان در عرصههاي سياسي در جهان و ميزان تأثيرگذاري آنان نميتوان فعاليتهاي آنان را به علم و پژوهش و حتي تعليم و تربيت محدود نمود. ضمن آنكه حضور و فعاليت زنان در سياست و اجتماع هرگز به معناي محدود كردن نقش مردان و به دست گرفتن قدرت سياسي نيز به معناي گرفتن قدرت از مردان نميباشد. ارتباط دو سويه و متقابل ميان توسعهيافتگي كشورها و ميزان مشاركت زنان در دنياي امروز بر كسي پوشيده نيست. ميتوان گفت از يك طرف بهرهبرداري از كل منابع انساني و معطل نگذاردن نيمي از آن در مسير توسعه و عدم تكيه صرف بر منابع طبيعي جامعه را به سمت توسعهيافتگي سوق ميدهد و از سوي د يگر توسعه يافتگي جوامع به افزايش حضور سياسي زنان و بهبود ارتقاء همه جانبه جايگاه آن ميانجامد. در ايران امروز نيز ديگر حضور زنان در محدوده خانه ها تا انجمنها، تشكلهاي مربوط به زنان پذيرفتني نيست. زنان ايران نيز پا را فرتر گذاشته و همپاي مردان در تلاش و مبارزهاي تنگاتنگ براي كسب كرسيهاي قدرت رقابت كنند. نگاهي به جايگاه زن ايراني در قدرت متأسفانه در كشور ما نابرابري زن و مرد از يك طرف طبيعي نشان داده ميشود و از طرف ديگر با توجيه و سوءاستفاده از مباني اعتقادي اين نابرابري سايه سنگين خود را بر تمامي حوزهها افكنده و سوءاستفاده از ساختار جنسي زن و مرد و اغراق د رنقشهاي طبيعي، زنان را از عرصه سياست و اجتمع دور ميكند. و نتيجه آن ميشود كه زنان ايراني از عرصههاي مهم و تأثيرگذاري چون قضاوت، فقاهت، اجتهاد،رياست قواي سه گانه، شوراي نگهبان،مجمع تشخيص مصلحت نظام، مجلس خبرگان رهبري، مذاكرات هستهاي و سياست خارجي و به عنوان وزير در كابينه دولت حذف شدهاند و در ساير عرصهها نيز حضور كمرنگي دارند. در بهترین شکا در زمان اصلاحات حداكثر 4 درصد نمايندگان مجلس، 3 درصد مديران عالي، 5/1 درصد اعضاي شوراي شهر و روستا، 15 درصد اعضاي شوراهاي كلان شهرها و حضور غيرقابل توجيه در عرصههايي چون رياست دانشگاهها و مراكز علمي كشور و مديريت نظام آموزش و پرورش داشتند. افزايش دانشآموختگي و ورود روزافزون دختران به دانشگاهها،كمترين حاصل آن افزايش اعتماد به نفس، نگرش آزاديخواهانه و برابري طلبانه و رشد مطالبات در ارتباط با افزايش مشاركت سياسي در جامعه است. اين نيازها و مطالبات پاسخي قانعكننده را در پي دارد تا قادر باشد از اين ظرفيت شكل گرفته در كشور به عنوان فرصتي مغتنم براي توسعه متوازن استفاده شود.مسلما با حذف ومحدود کردن ورود زنان به دانشگاهها فقط صورت مسئله را پاک می شود. نگاهي به جايگاه زنان دنيا در قدرت امروز بالغ بر 20 درصد نمايندگان منتخب پارلمانها و مجالس قانونگذاري كشورهاي جهان را زنان تشكيل ميدهند از مجموع 192 كشور عضو ملل متحد، رهبري تعدادقابل توجهی از دولت ها را زنان بر عهده دارند. جمهوريهاي شيلي، فنلاند، ايرلند، ليبريا، فيليپين، سریلانکا و سوئيس برزیل آلمان و...زنان رييسجمهورهستند. آمارهاي موجود حاكي از آن «ا ست كه حضور زنان در مراكز قدرت كه پيش از اين متعلق به مردان بوده است در حال تغيير و رشد است. تجربه كشورهاي پيشرو در اين ارتباط مؤيد تلاش و فعاليت چندين ساله زنان آن كشورهاست. در واقع سهيم كردن زنان در قدرت در اين دسته از كشورها از سر اختيار صورت نگرفته است بلكه به يك امر اجباري تبديل شده است. به هر روي آنها تلاش كردهاند توجه به منافع ملي بسيار عيني سرمايهگذاري روي زنان را براي ارتقاء و افزايش مشاركت سياسي آنان به يك مسئوليت همگاني تبديل نمايند. اما از آن جهت كه نابرابري شرايط رقابت زنان و مردان در عرصه سياست محصول شرايط تاريخي است و با شعار و به سرعت حل نخواهد شد. لذا نياز به برنامهريزي متناسب با شرايط امروز دارد. اين باور كه جامعهاي نيمي از اعضاي خود را شهروند درجه دوم و داراي سهم كمتري از مردان بداند، هر گز به توسعه متوازن نخواهد رسيد. به يك باور غالب و همگاني در اين كشورها تبديل شده است. موانع پيش روي مشاركت سياسي زنان و حضور آنان در قدرت عليرغم تلاشهاي صورت گرفته ، متأسفانه هنوز زنان با مرزها و موانع متعددي در مقابل پيشرفت سياسي مواجه هستند و هنوز صداي آنان آن طور كه بايد شنيده نميشود. اين مسأله حتي در نهادهاي دموكراتيك نيز به چشم ميخورد و هنوز زنان تأثيرگذاري قابل توجهي بر معادلات سياسي ندارند. اين مسأله در كشورهاي جهان سوم كه موانع مشاركت سياسي به اقتضاي شرايط پيش روي دموكراسي خواهان اعم از زن و مرد وجود دارد، به شكل مضاعفي به چشم ميخورد. در واقع از يك طرف در ساختار حقوقي اين كشورها زن در جايگاه جنس دوم قرار دارد و از طرف ديگر ساختار حقيقي نيز به دليل فضاي سياسي و فرهنگي حاكم بر اين كشورها، مشاركت سياسي و حضور زنان را در قدرت برنميتابند. از اين روي است كه هر يك از اركان جامعه مدني و نهادهاي قدرت منتخب در اين كشورها در پي شناسايي و رفع اين موانع ميباشند و سعي دارند از ظرفيتهاي خود براي گسترش مشاركت سياسي زنان و حضور آنان در قدرت بهره گيرند. اما راهكاري افزايش مشاركت سياسي و حضور زنان در قدرت چيست؟ چگونگي افزايش مشاركت سياسي زنان و حضور آنان در قدرت علاوه بر توانمندي و ويژگيهاي خاص برخي زنان و شرايط اجتماعي و خانوادگي، به نظر ميآيد احزاب قادر خواهند بود مهمترين نقش را در به قدرت رسيدن زنان ايفا نمايند. چه بسا زنان متعددي كه پس از حضور در يك حزب سياسي توانستند پاي خود را در قدرت سياسي كشورها باز كنند. امروز ساختار سياسي غالب كشورها بر پايه دموكراسي است. پشتوانه اين نوع حكومتها احزاب است. در بين نهادهاي مدني كه پشتوانه يك نظام دموكراتيك هستند، احزاب اين تفاوت را با نهادهاي ديگر دارند كه براي دستيابي به قدرت سياسي تلاش ميكنند. در واقع ميتوان گفت در صورت سازماندهي صحيح احزاب زمينه براي جذب اعضا و هواداران با اتكا بر شايستگيهاي فردي، مانند مهارت،دانش و ... ميتوانند نيروهاي مناسب را در زمان به قدرت رسيدن به كار بگمارند. با بررسي برخي كشورها ميتوان نقش احزاب را در به قدرت رسيدن زنان مورد بررسي قرار داد. در انگلستان مارگات تاچر حضور خود را در قدرت مرهون نقش حزب محافظهكار اين كشور است. آنگلامركل صدر اعظم آلمان نيز نامزد حزب دموكرات مسيحي اين كشور بود كه از طريق اين حزب توانست نامزد صدراعظمي كشور آلمان باشد. اگر يكي از كاركردها و اهداف اصلي احزاب را حضور در قدرت براي تغيير اصلاح سياستهاي حاكم در نظر بگيريم، اين قاعده پذيرفتني است كه احزابي كه به دنبال حضور زنان در قدرت نيز هستند، از جايگاه حزب به عنوان فرصت براي ظرفيتسازي و تحقق اين هدف بهره ميگيرند. در واقع اعتقاد به برابري فرصتها براي حضور زنان در قدرت از جانب احزاب، پرداختن به راهكارهاي تحقق اين هدف را برجستهتر مينمايد. اين باور در محافل سياسي جهان به وجود آمده كه زنان پس از كسب قدرت، سخت كوشتر از سابق به فعاليت ميپردازند و همين موجب جامعهپذيري و اعتماد احزاب و گروهها به آنها ميشود. از سوي ديگر زنان به دليل انعطاف پذيزي و خودداري از خشونت كه اغلب ويژگيمشترك زنان است تأثير كاملاً مثبتي براي نهادهاي سياسي و هم تأمين نيازهاي جامعه به جاي گذاشتهاند نمونههاي موفق و غيرقابل انكار زنان نيز گوياي اين مطلب است. ايندريا گاندي نخستوزير هند دوستان با داشتن صفاتي چون جسارت و دليري و اهداف بزرگي مانند استقلال كشورش به شهرت جهاني و ماندگار در تاريخ هندوستان دست يافت.نمونه دیگری زنانی از این دست بی نظیر بوتو زن شجاع و مبارز پاکستان است .که درهر دو با ترور از صحنه سیاست کنار گذاشته شدند..اما شاید در دسترس ترین نمونه آن سانگ سوچی باشد .نمونه ای از مبارزها ی دموکراتیک و مسالمت جویانه که در دشوارترین شرایط نیز به خشونت متوسل نشد و نشان داد این راه گرچه طولانی و سخت است اما نتیجه این صبر و مقاومت از او یک الگو برای زنان دنیا ساخته است. ظرفيتهاي احزاب احزاب به عنوان بخشي از جامعه مدني در يك نظام دموکراتیک از چند طريق قادر خواهند بود. زمينههاي افزايش حضور زنان را در قدرت افزايش دهند، مقدم بر اين كار نيز، اقداماتي است كه در پي آن زمينه حضور هر چه بيشتر زنان در احزاب سياسي فراهم شود.برشمردن تجربه برخی از کشورها این تاثیر گذاری را به نمایش می گذارد.در استرالیا حزب کارگر رکنی به نام شبکه ملی زنان کارگر دارد که مهم ترین نقش خود را ترغیب و تشویق مشارکت سیاسی زنان برشمرده است.ضمن انکه دولت ان کشور از مشاوره این رکن برای سیاست گذاری ها ی مربوط به زنان استفاده می کند.در کانادا حزب لیبرال این کشور کمیسیون ملی تحت این عنوان تشکیل داده اند .اقدام اصلی این کمیسیون نیز ترغیب مشارکت سیاسی زنان است .این کمیسیون بنیادی به نام جودی لامارش تاسیس نموده است که هزینه های مبارزات انتخاباتی زنان لیبرال را تامین می کند .در انگلستان نیز حزب کارگر این کشور زنان را در تمامی سطوح حزب مشارکت می دهد به گونه ای که حضور زنان در این حزب به نقشی حیاتی تبدیل شده است.شبکه زنان حزب کارگر اقدامات موثری من جمله آموزش شبکه سازی و ارتباط با گروههای مختلف زنان را به انجام رسانده است.در حزب جمهوری خواه امریکا سازمانی به نام فدراسیون زنان جمهوری خواه تشکیل شده است .این فدراسیون علاوه بر ترغیب مشارکت سیاسی زنان در فعالیت های اجتماعی نیز مشارکت جدی دارد .در حزب دموکرات امریکا نیز از سال 1993 مجمع رهبری زنان حزب تشکیل شده است .این رکن نیز در کنار ترغیب مشارکت سیاسی زنان تلاشهای جدی را برای به قدرت رسیدن زنان و افزایش مشارکت سیاسی انان انجام داده است.این فعالیت را در برخی از احزاب اسیایی نیز می توان مشاهده نمود .در انتخابات اخیر ترکیه 31 زن توانستند به عنوان کاندیدای حزب عدالت و توسعه به پارلمان این کشور هر یابند .بکارگیری ظرفیت احزاب برای حضور زنان در قدرت امروز یر هیچ کس پوشیده نیست .کمتر تشکیلات سیاسی مدرنی را می توان یافت که نسبت به این مسئله بی توجه باشند .اما هنوز این مسئله به یک ضرورت در بین احزاب دنیا به ویژه احزاب کشور ما تبدیل نشده است. . 1. اتخاذ استراتژي عدالت جنسيتي جريانسازي عدالتجنسيتي در دنياي امروز به عنوان يكي از راهكارهاي گسترش حضور زنان در برنامههاي توسعهاي مطلع نظر قرار ميگيرد. همانگونه كه در چشمانداز 20 ساله نظام جمهوري اسلامي در برنامه چهارم توسعه .... شد، اين استراتژي عملي گردد. مهمترين راهبرد تحقق اين استراتژي اختصاص كميته يا كميسيوني در تشكيلات سياسي براي شناسايي دقيق ظرفيتها و فرصتهايي است كه در مقاطع مختلف حزب وجود دارد و نيز ارتقاء مشاركت سياسي زنان در اركان حزب اعم از كادر رهبري و اركان ديگر حزب.این رکن علاوه بر شناسایی و ایجاد فرصت در حزب چگونگی مشارکت زنان را در سطوح مختلف حزب نظارت می کند از طرف دیگر با توجه به تلاش احزاب برای رسیدن به قدرت این کمیسیون قادر خواهد بود تا در مقاطع مختلف انتخاباتی با ایجاد شبکه در تشکیلات حزب خود زمینه شناسایی و حضور بیشتر زنان را در کرسی های قدرت فراهم نماید.علاوه بر این بودن این رکن در هر تشکیلاتی موجب خواهد شدتا مسائل مختلف زنان در سطح حقیقی و حقوقی به ویژه در ساختار قدرت رصد و مورد بررسی قرار گیرد.از سوی دیگر در تدوین استراتژی و چشم انداز حزب نیز ملاحظات زنان مد نظر قرار می گیرد . . 2. به كار گيري نظام سهميهبندي اختصاص سهميهبه زنان به عنوان اقدامي مثبت جهت افزايش مشاركت سياسي و رفع تبعيضهاي موجود در ساختار حزب، ظرفيتي را براي زنان ايجاد مينمايد تا در كنار رشد و ارتقاء، بينش سياسي، توانمنديهاي خود را بالفعل به نمایش بگذارند.. از سوي ديگر حزب نيز متعهد است تا نسبت به جذب و به كار گيري زنان توانمند و متخصص در استراتژي و چشمانداز خود اقدام نمايد. تداوم و بكارگيري اين روش مشابه تجربهاي كه در جوامع ديگر اتفاق افتاده است، زمينه لازم را جهت بروز و اثبات توانمنديهاي زنان فراهم ميكند. اين يكي از راهكارهايي است كه احزاب سياسي براي حضور زنان در قدرت سياسي ظرفيتو زمينه لازم را ايجاد مينمايد. در صورتي كه احزاب منتظر جذب خود بخودي زنان باشند، با توجه به ويژگيهاي كشورهاي جهان سوم، كه كشور ما را نيز شامل ميشود، واقعيت امر آن است كه اين امر خود به خود اتفاق نخواهد افتاد و بدون اعمال سهميهبندي و اقدام مثبت براي افزايش حضور زنان تحقق اين رويا دست نيافتني است. احزابي كه به اين موضوع توجه نداشته باشند، مشاركت زنان را از دست خواهند داد. تجربه كشورهايي مانند افغانستان،پاكستان و ..احزاب سیاسی با تاثیر گذاری خود در ساختار حقیقی و حقوقی قدرت نقش مضاعفی را برای تامین این هذف ایفا می کنند. در واقع تاکید احزاب برای اعمال نظام سهمیه بندی در ساختار حقوقی کشورها نه تنها زمینه اصلاح قوانین تبعیض آمیز را فراهم می کند بلکه زمینه حضور زنان را در قدرت نیز فراهم می کند.. 3. آموزش و فرهنگسازي مداوم و تشكيلات سياسي احزاب واقعيت آن است كه در كشورهاي جهان سوم، زنان در جايگاه درجه دوم قرار دارند. تغيير اين نگاه غالب ضرورت آموزش مداوم را دو چندان مينمايد. القاي عدالت جنسيتي به عنوان راهكار اصلي،با آموزش مداوم ارتباط تنگاتنگ دارد. در واقع براي تغيير باورهاي موجود در مجموع تشكيلات سياسي، آموزشي تحليل جنسيت بايستي به عنوان يكي از مباحث آموزش پايهاي در تشكيلات سياسي مورد نظر واقع شود. ضرورت آموزش نه تنها در بدنه احزاب بلكه به عنوان يكي از سرفصلهاي آموزش ترويجي و عمومي احزاب در دنياي امروز بويژه در كشور ما به چشم ميخورد.احزاب سیاسی قادر خواهند بود یا گسترش آموزش های عمومی در راستای اصلاح ساختار حقیقی کشور ها گام بردارند.اعمال سهمیه بندی در دراز مدت نیز در تغییر باور عمومی تاثیر گذار خواهد بود.. سخن آخر :برای تحقق مشارکت سیاسی زنان به ویژه در قدرت سیاسی تلاش در دو سطح جدی ضروری است .به بیان دیگر از یک سو ارکان جامعه مدنی و از سوی دیگر دولت مستقر باید در پی تحقق این امر باشد.در این بین احزاب نیز به عنوان بخش تاثیر گذار از جامعه مدنی می توانند در این خصوص نقش خود را ایفا نمایند.این واقعیت که نابرابری شرایط رقابت و حضور زنان و مردان در عرصه سیاست و قدرت محصول تاریخ است یک واقعیت غیر قابل انکار است.بنا براین ایجاد شرایط برابر نه با شعار بلکه نیاز به تدابیر عملی و برنامه ریزی بلند مدت و جدی دارد.رفع این نابرابری اقدام عملی مبتنی بر برنامه ریزی را در دو سطح ضروری می سازد.سطح اول ساختار حقیقی کشور هاست که نه تنها هر گونه تبعیض باید از ان رفع شود بلکه تبعیض های موجود درساختار حقوقی نیز با اتکاء به ساختار حقیقی را رفع نماید.آن چه باور غالب جامعه را شکل داده باید در این راستا تقویت و اصلاح شود .در این ارتباط احزاب واجد نقش بی بدیلی جهت تغییر و اصلاح ساختار حقیقی و حقوقی کشور ها به ویژه ایران هستند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر