۱۳۹۲ آبان ۲۸, سهشنبه
آذر منصوری (( مشارکت سیاسی زنان و دغدغه های فریده ماشینی ))
مقدمه: صحبت کردن برای من وامثال من از فریده ماشینی عزیز دشوار است ما که سال ها در کنار او و برای تحقق آرمانی مشترک کار کرده ایم تحمل جای خالیش برایمان دشوارتراست .مبحثی که به عهده من گذاشته شده با توجه به شناختی است که در طول بیش از یک دهه کار مشترک بدست امده بنابر این با توجه به وجوه و گستردگی بحث ممکن فرصت کافی برای پرداختن به همه ابعاد آن نباشدضمن اینکه در جلسات گذشته به ابعاد دیگر دغدغه های او پرداخته شده است.از حضاراجازه می خواهم که قبل از پرداختن به موضوع به چند ویژگی فریده ماشینی در فعالیت های سیاسیش اشاره کنم.
1-فریده ماشینی در رفتارها و فعالیت های سیاسی خود همواره بر مدار تعادل حرکت می کرد .او هرگز در طول فعالیت سیاسیش دچار افراط و تفریط نشد.
2-رویکر د او در فعالیت های سیاسیش همواره با تعامل مثبت و سازنده همراه بود .به عبارت دیگر ماشینی نه تنها در پی برقراری گفت و گوی سازنده با دو سر طیف اصلاح طلبی که از تعامل با گروههای اصولگرا نیز استقبال می کرد.(برقراری مفاهمه سیاسی لزوما به معنی ائتلاف نیست.) و در این راه گاه هایی را نیز برداشت که باید ادامه پیذا کند.
3- ماشینی در کنار این ویژگی های منحصر بفرد از شجاعت کافی برای پیگیری مطالبات مردم برخوردار بود .تلاشهای او پس از انتخابات سال 88 در پیگیری امور خانواده های زندانیان سیاسی وآسیب دیدگان پس از حوادث موید این خصوصیت اوست.
4- وجه متمایز دیگر خانم ماشینی پویایی او در مباحث سیاسی بود که در شورای مرکزی و دفتر سیاسی حزب مطرح می شد او همواره با ایده های راه گشای خود جمع را برای اتخاذ تصمیم واقع بینانه تر کمک می کرد.
5- تسامح و تساهل خانم ماشینی نیز مثال زدنی است که بطور قطع این رفتا راو برگرفته از شناخت عمیق او از دین تعالی بخش اسلام بوده است.ویژگی که متاسفانه در برخی ازکارگزاران فعلی نظام جای خود را به دگماتیسم داده است. مجموع این خصوصیات از او شخصیتی چند وجهی ساخته بود که زمینه ساز تعامل و تاثیر گذاری او در بین احزاب فعالین حوزه زنان اهالی رسانه و شخصیت های علمی و سیاسی شده بودو می توان به جرات ادعادکرد که فریده ماشینی الگوی تمام یک اصلاح طلب بود.
و اما موضوع بحث: مشارکت سیاسی زنان و دغدغه های فریده ماشینی :
در دنیای کنونی کشوری را نمی توان سراغ گرفت که در پی توسعه یافتگی باشد امانسبت به زنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه بی تفاوت باشد.به بیان دیگر نمی توان به توسعه فرهنگی اجتماعی و سیاسی رسید اما این نیمی از سرمایه انسانی جامعه را نادیده گرفت.همانگونه که مشارکت فرهنگی و اجتماعی زنان در برنامه های توسعه به یک ضرورت تبدیل شده است مشارکت سیاسی زنان با توجه به گستردگی ابعاد مشارکت سیاسی در اولویت بیشتری قرار می گیرد.از طرف دیگر پرداختن به مشارکت سیاسی زنان در تلازم با ابعاد دیگر مشارکت نیزخواهد بود .اما نوع و میزان این مشارکت در کشورهای در حال توسعه پیچیدگی های خاص این جوامع را در پی دارد.در این کشورها گه گاه موانعی بر سر راه فعالین این حوزه به چشم می خورد که بسیاری درابتدای راه خسته از دشواری های کار دست از تلاش کشیده و تسلیم شرایط موجود می شوند.اما آن چه مسلم است با خانه نشین کردن زنان و نادیده گرفتن آنان در سیاست گذاری های خرد و کلان نه تنها نظام های مستقر به توسعه متوازن دست نخواهند یافت بلکه عدم حضور زنان در مبادی تصمیم گیری و تصمیم سازی پیامدهای زیانباری را برای کل جامعه به دنبال خواهد داشت.بی توجهی به ضرورت این مسئله بی توجهی به مقتضیات دنیای امروز است.اما در کشور ما عواملی مانند تاکید بیش از حد به نقش و موقعیت فیزیولوژیکی زن در کنار باورهایی که طی اعصارمتمادی شکل گرفته و بصورتی غیر منصفانه به دین نیز نسبت داده می شود علی رغم ظرفیت های موجود در ساختار حقیقی کشور متاسفانه یک فاصله معنی دار با آن چه به عنوان میانگین میزان حضور سیاسی زنان در کشورهای دنیا به چشم می خورد بوجود آورده است.. امروز سهم زنان ایران از پارلمان هنوز از5/4 درصد فراتر نرفته ضمن اینکه در دو مجلس اخیر موضع گیری زنان غالبا در ستیز با مطالبات زنان بوده تا اینکه در پی برابری خواهی باشند.در مورد مسائل مطرح دیگر نیز گویی بودن یا نبودن آنان احساس نمی شود آ ن ها حتی در مورد برکناری تنها وزیر زن کابینه نیز سکوت کردند. در حالیکه سهم زنان دنیا بر اساس جدیدترن آمار از 20 درصد گذشته است.زنان ایران از عرصه های مهم و تاثیر گذار ی چون قضاوت فقاهت ریاست قوای سه گانه شورای نگهبان مجمع تشخیص مصلحت نظام مجلس خبرگان رهبری مذاکرات هسته ای و سیاست خارجی هیچ نقش و جایگاهی ندارند.علی رغم تلاش دولت اصلاحات برای نهادینه کردن مشارکت سیاسی زنان که موجب ارتقاءحضور زنان در سطح 3درصد مدیران عالی 1/5درصد اعضای شورای شهر و روستا و 15 درصد شورای کلان شهرها شد متاسفانه آن چه که پس از آ نن اتفاق افتاده به انزوا رفتن همه تلاش هایی است که در سطح ساختارقدرت سیاسی ایران در حال انجام شدن بود.هر چند دولت دهم سعی داشت با به کار گرفتن زنان در کابینه ژستی متفاوت و مترقیانه تر از دولت اصلاحات بگیرد امانه تنها حذف غیر موجه تنها زن کابینه روی دیگر نگاه غالب در دولت مستقر را روشن تر ساخت.که علی رغم افزایش دانش آموختگان دختر وورود روز افزون آنها به دانشگاهها پاسخ مناسبی به این مطالبات نیز داده نشد و در رویکردی کاملا انقباضی شاهد حذف بسیاری از رشته های دانشگاهی برای دختران و تک جنسیتی کردن دانشگاهها در سال های پس از اصلاحات نیز هستیم. همین جنس دغدغه ها بود که موجب ایفای نقش چند وجهی فریده ماشینی شد. او به درستی به این واقعیت پی برده بود که توجه به مشارکت اجتماعی و فرهنگی بدون توجه به مشارکت سیاسی آنان موجب تاثیر گذاری آنان در مبادی تصمیم گیری و تصمیم سازی نخواهد شد و در واقع ابعاد مشارکت زنان در زمینه های فرهنگی واجتماعی در تلازم و همپوشانی با مشارکت سیاسی است..اعتقاد او به اینکه :عرصه سیاست و مشارکت سیاسی نه تنها در کشور ما که در بسیاری از کشورها ساختاری پدر سالارانه دارد و معمولا از مطالبات زنان سر باز می زندواین ساخت مشکلات و مسائل زنان را از جنس موضوعات شخصی و غیر مهم قلمداد می کند.(آیین شماره11و12)ماشینی را بر آن داشت تا با بهره گیری از تجارب کشورهای موفق دنیا به مکانیز م های عملی متناسب با ساختار فرهنگی و اجتماعی ایران بیندیشد. به عنوان مثال حزب گارگر استرالیا رکنی به نام شبکه ملی زنان کارگر دارد که مهم ترین نقش خود را ترغیب و تشویق مشارکت سیاسی زنان برشمرده است .ضمن آنکه دولت آن کشور از مشاوره این رکن برای سیاست گذاری ها ی مربوط به زنان استفاده می کند.در کانادا حزب لیبرال این کشور کمیسیونی ملی تحت این عنوان تشکیل داده که اقدام اصلی آن نیز ترغیب مشارکت سیاسی زنان است .در انگلستان نیز حزب کارگر این کشور زنان را در تمامی سطوح حزب مشارکت می دهد به گونه ای که حضور زنان در این حزب به نقشی حیاتی تبدیل شده است.شبکه زنان حزب کارگر اقدامات موثری من جمله آموزش شبکه شازی و ارتباط با گروههای مختلف زنان را به انجام می رساند.فدراسیون زنان جمهوری خواه حزب جمهوری خواه امریکا نیز همین نقش را به عهده دارد ضمن آنکه در حزب دموکرات نیز مجمع رهبری زنان از سال 1993 تشکیل شده است.اما شاید بتوان از کشور ترکیه به عنوان کشوری که در مقایسه به کشورهای گفته شده شباهت های بیشتری با ایران دارد به عنوان تجربه ای عملی تر نام برد.در انتخابات اخیر پارلمان ترکیه حزب عدالت و توسعه این کشور توانست 31 زن را به عنوان کا ندیدای این حزب راهی پارلمان این کشور کند. به طور قطع همین باورو نگاه عمیق اوو دیگر زنان حزب به مقوله مشارکت سیاسی زنان بود که موجب شد حزب مشارکت در مقایسه با احزاب دیگر ایران از ساختار صرف مردانه خارج شود و شاهد ارتقاء کمی وکیفی جضور زنان در ارکان تشکیلات سیاسی خود باشیم.از 35 عضو شورای مرکزی 5نفر از 14 عضو دفتر سیاسی 4زن و3زن به عنوان رئیس مناطق حزبی 2زن رئیس شاخه 1زن معاون دبیر کل و 1زن قائم مقام اهیئت اجرایی حزب هستند.آن چه که می تواند به عنوان یک تجربه موفق زنان در فعالیت های سیاسی زمینه حضور آنا ن را در مناسبات قدرت نیز فراهم آورد.او در یکی از نوشته های خود با عنوان زنان و مشارکت سیاسی که در خبرنامه د اخلی شماره 116 منتشر شد می نویسد:در برخی از احزاب سیاسی تشکیلاتی با عنوان کمیته یا کمیسیون یا شاخه زنان پیش بینی شده است که به منظور کادر سازی یا تقویت مشارکت .زنان مورد استفاده قرار می گیرد.در حزب مشارکت یک کمیسیون تحت عنوان کمیسیون زنان در دفتر سیاسی پیش بینی شده است که هدف آن حساس سازی جنسیتی در ارکان و برنامه های این حزب می باشد.و در ضمن شاخه ای با عنوان شاخه زنان به منظور جذب بیشتر زنان به فعالیت های سیاسی و کادر سازی تاسیس شده است.همان طور که ماشینی می نویسد عدالت جنسیتی راهکاراجرایی می خواهد وجریان سازی عدالت جنسیتی برنامه هایی بود که حزب با کوشش کمیسیون و شاخه زنان پیشنهاد و اجرا می کرد. حزب مشارکت به عنوان حزبی که به ضرورت مشارکت سیاسی زنان رسیده بود این زمینه را برای اجرایی کردن این راهکار فراهم آورد.در واقع از یک سو کمیسیون و شاخه زنان موضوع آموزش مباحث تئوریک و شناسایی و جذب زنان را فراهم می کردند و از سوی دیگر با تصویب سهمیه 30 در صدی زنان عملا ارکان حزب و شوراهای مناطق کشور موظف شدند.30 درصد از ظرفیت اعضای خود را برای شناسایی و جذب زنان خالی بگذارند ضمن آن که این دو رکن در مقاطع کنگره و نشست های فصلی این موضوع را رصد و پیگیری می کردند.خاطرم هست پس از طرح موضوع اختصاص 30 درصد ارکان حزب برای زنان واکنش های قالب به این پیشنهاد منفی بود تا حدی که یکی از جوانان حزب که از قضا در روزنامه شرق کار می کرد مطلبی را با عنوان 30 درصد را چه حاصل در روز بعد از پیشنهادموضوع در آن روزنامه منتشر کرد .بخش عمده ای از نیروهای ما و بیشتر جوانان حزب اعتقاد داشتند که زنان باید با اثبات توانمندی های خود ظرفیت سازی کنند و اختصاص سهمیه مشکلی را از مشارکت آنان حل نخواهد کرد و این باور نیز ناشی از عدم درک و شناخت آنان از نظام سهمیه بندی جنسیتی به عنوان تبعیضی مثبت برای زنان بود پس از آن در صحبتی که با دوستان داشتیم قرار شد در یادداشتی این ابهام برطرف شود.با مشورتی که با خانم ماشینی داشتم روز بعد از چاپ مقاله مطلبی را با عنوان عدالت جنسیتی راهکار می خواهد رابرای روزنامه فرستادیم که آنها نیز بلافاصله منتشر کردند این تبعیض مثبت باید اعمال می شد به چند دلیل روشن که خانم ماشینی در مقاله ای به تبیین آن دلایل پرداخته است.:مشارکت سیاسی زنان امری نیست که خوبخود شکل گیرد چرا که
1- احزاب سیاسی کمتر به مسائل مبتلا به و مورد علاقه زنان می پردازند ومسائل مورد توجه خود را مهم تر می پندارند.
2- ساختار احزاب سیاسی غالبا به شدت مردانه است و زنان در جمع ها یا گروههای مردانه حضور چندانی ندارند که غالبا تصمیمات در این بخش ها گرفته می شود.
3- نگاه احزاب سیاسی به زنان نگاهی حاشیه ای است که با مجوز آنان و در زمان های خاص استفاده می شود.
4- حضور زنان در احزاب بسیار کم رنگ است چرا که بسیاری کار سیاسی در احزاب را فعالیتی مردانه می دانند.
5- احزاب سیاسی با گرایش های دموکراتیک معتقدندکه موضوع دموکراسی بر کلیه موضوعات دیگر چون زنان محیط زیست و...ارجحیت داردوگروههای مختلف از جمله زنان در وهله اول باید برای تحقق دموکراسی تلاش نمایند که در آن صورت حقوق اقشار مختلف نیز ابقاء خواهد شد.(خبرنامه داخلی حزب شماره 116)اما فقط این دلایل موجب کاهش مشارکت سیاسی زنان نیست که فکر کنیم در صورت برطرف شدن این ایرادات مشکل مشارکت سیاسی زنان حل خواهد شد .بخش عمده مسئله امابر می گردد به نگاه زنان به فعالیت سیاسی.واقعیتی که ماشینی نیز به درستی به آن پرداخته است.او در بخش دیگری با عنوان زنان و احزاب سیاسی در همین این مقاله می نویسد :
1- زنان فعالیت سیاسی را کاری پر هزینه و کم فایده می پندارند در نتیجه از وقت محدود خود در عرصه های دیگر اجتماعی فرهنگی سود می برند
2- بخشی از زنان از اعتماد به نفس کافی به جهت جامعه پذیری متفاوت برای فعالیت سیاسی و همکاری با مردان برخوردار نیستند.این تفکر در جامعه ما طرفدارانی دارد که رفتار سیاسی ناشی از موقعیت های خانوادگی آنان است و در نتیجه از یک خانواده حضور سیاسی مردان کفایت می کند
3- برخی از زنان در عرصه های اجتماعی و مدنی معتقدند که زنان در احزاب سیاسی ناچارند به تبعیت از مردان حرکت کنندو بعضا باید از مسائل اصلی زنان به نفع اهداف حزبی و گروهی خود عدول کنند
4- برخی از زنان فعال علاقمندند تا خودجوش زنان را رهبری کنند و تحت سایه مردان عمل ننمایند 5
5- گروهی از زنان معتقدندعرصه سیاست آلوده به بده بستان های نا رواست و تنها کسانی وارد این عرصه می شوند که معادلات قدرت و گفتمان حاکم بر آن را بپذیرند.
6- گروهی از زنان معتقدند که حرکت های زنان می بایست به ساحت زندگی روزمره آنان کشیده شده وسپس از این عرصه خود را به سیاستمداران تحمیل کنند و وقنی حالت مطالبه عمومی اتفاق بیفتد قاعدتا تاب مقاومت در مقابل آن وجود نخواهد داشت.
7- گروهی از زنان روشنفکر نیز چون دیگر مردان روشنفکر اساسا فعالیت احزاب سیاسی را نمی پسندند و معتقدند تمامی مردان سیاست از نیاز ها و مطالبات واقعی مردم فاصله دارند .
8- مشارکت سیاسی در احزاب با نقش و موقعیت کنونی زنان در بسیاری از خانواده ها (با ساختار پدر سالار)هماهنگی ندارد. خانم ماشینی که به مدت دو نزدیک به دو دوره 2ساله ریاست کمیسیون زنان حزب را به عهده داشت علاوه پیگیری برابری جنسیتی در حزب در بزنگاههایی که احزاب فرصتی برای طرح و بیان دیدگاههای خود و حضور در قدرت می یافتند نیز حضوری تاثیر گذار داشت .او به اتفاق دیگر زنان حزب از یک سو درون تشکیلات موضوع حضور بیشتر زنان را در انتخابات پیگیری می کرد ند و از سوی دیگر در تعامل با گرهها ی وبرگزاری جلسات متعدد هم اندیشی دیگر نیز در پی تبیین مطالبات مشترک فعالین زن در ایران بودند .
اما نگاه و عملکرد فریده ماشینی به مشارکت سیاسی زنان مبین تلاش او برای رفع این باورها و محدودیت ها بود ماشینی به درستی با نگاهی کاملا استراتژیک مقدم بر هر عملی را تدوین چشم انداز برای تحقق برابری زنان در جامعه ایران می دانست و هر چند عمر کوتاه او اجازه نداد میوه این تلاش را بچیند.اما نوع رفتار او و آثارش راهی را پیش روی فعالین این حوزه در ایران قرار داده است.تا این نهال به ثمر نشیند.او در جایی دیگر می نویسد:بهتر است زنانی با شناخت به مساله زنان و دغدغه آن وارد عرصه قدرت بشوند با نگاه نفی و نادیده گرفتن حقایق و ساختارهای موجود نمی توان حرکت کرد و این جا صرفا کنشگران نیستند که انتخاب می کنند بلکه منافع کلی زنان نیز تعیین کننده است .پس به نفع زنان است که گروهی از زنان در عرصه باشند و بتوانند برای زنان مفید باشند اگر این دنیا بزرگ نشود واگر همه در آن جای نگیرند یا آراء وافکار متفاوت و با شیوه ها و روش های گوناگون کنشگری قطعا تغییرات تعیین کننده نخواهد بودوفرهنگ همکاری محقق نخواهد شد در صورتی می توان به چشم انداز بهبود وضعیت زنان در کشور امید داشت که گروههای مختلف زنان از پتانسیل موجود در عرصه های گوناگون در جهت تحقق خواسته های زنان کشور به دور از تنگ نظری و خود را محور و دایر مدار تحولات دانستن در رفع تبعیض ها و مشکلات موجود حرکت نمایند باید پذیرفت همه مثل هم فکر نمی کنندومثل هم عمل هم نمی کنند اما هر حرکتی هر چند ناچیز که در مسیر پیشرفت صورت می گیرد مغتنم و با ارزش است اگر از جانب همه پذیرفته شود که همه هستند و حق بودن اظهار نظر کردن تلاش کردن ورسیدن دارند نیمی از راه طی شده است.اما او در مقاله دیگری به جنبه های دیگر این مشارکت نیز پرداخته است.ماشینی معتقد بود باید روابط و مفاهیم این حوزه بازسازی و تعریف شود او نگاه تک بعدی به عرصه سیاست را یکی از دلایل کاهش مشارکت سیاسی زنان می دانست .او در جایی دیگر می نویسد :برای خروج از نگاه تک بعدی عرصه سیاست فعالان عرصه های گوناگون و روشنفکران باید برای بهبود موقعیت زنان و مردان براساس تعاریف سیاسی اجتماعی و...به ایفای نقش تخصصی خود بپردازند.اگر دموکراسی خواهان در پی ایجاد مردم سالاری و کسب حقوق گروه هایی هستند که از آزادی و برابری باز نگاه داشته شده اند امروزه باید زنان را در صدر اولویت های خود ببینند البته این به معنای برنامه از آنان و اجرا و تبعیت از اینان نیست بلکه لازمه اش یک رابطه دوسویه تعریف شده است که از دل نهادها و حرکت های مردمی برخاسته باشد پتانسیل زنان جویای حقوق و علاقه مند به حاکمیت قانون و مردم سالاری می تواند کمک شایانی به دستیابی به این هدف بلند نماید ضمن آنکه آنها را نیز به سوی بهبود موقعیت خود سوق دهد.(آیین شماره 11و12)ماشینی سیاست ورزی جامعه محور را یکی از راهبردهای موثر در تحقق برابری و شناسایی صحیح ریشه های تبعیض و نابرابری می دانست.او در بخش دیگری از همین مقاله می نویسد:هنگامی که تحقق دموکراسی و برابری برای زنان خواهان عدالت جنسیتی به صورت یک نیاز واقعی در آید و از شکل آرمانی دور و مبهم و بیگانه با خواست ها و مشکلات واقعی آنان خارج شود سیاست ورزی قیم مآب و تعیین کننده اولویت برای دیگران جای خود را به سیاست ورزی جامعه محور استوار بر خواست حرکت های اجتماعی خواهد داد.در حوزه زنان نیز لازمه این تحول ورود نگاه حساس به جنسیت در عرصه سیات با هدف تحقق برابری و شناسایی صحیح ریشه های تبعیض و نابرابری است.اما سخن آخر فریده ماشینی با ما که در نوروزسال 88 پر ماجرا در ماهنامه آیین به چاپ رسیده است این سخن او نشان از امید به فردایی روشن برای زنان ایران دارد :نمی توان موقعیت زنان در ایران را در نسبت ونقد قدرت سیاسی حاکم دید چه واقعیاتی در میان زنان ایرانی در حال شکل گیری است که شاید چندان سنخیتی با اقدامات نظام حاکم نداشته باشد واقعیاتی که حکایت از شکل گیری خودآگاهی زنانه در ایران و تغییر وضعیت زنان در کشور دارد .آنچه در ایران اتفاق افتاده است و می توان از آن با نام پیشرفت یاد کرد حتی گاهی در تضاد با برخی سیایت های رسمی قرار می گیرد اما این تغییر وضعیت ناشی از چیست ؟...هر چه که هست تحول و دگرگونی موقعیت زنان جامعه ایران برای هر ایرانی قابل درک و لمس است .موضوع مهم آن است که داشتن تصور عقب ماندگی و در پس پرده بودن برای زن ایرانی تصوری نا صحیح به نظر می رسد .زنان ایرانی با شتاب بسیار در حال رشد و پویایی اند.برخی از موقعیت ها در ایران به نفع زنان و برخی موجب محدودیت و اعمال فشار بر آنان است اما حاصل و نتیجه پدید آمدن زنانی تحت فشار و عقب مانده نیست که از هر آزادی و پویایی بی بهره باشند بی تردید زنان ایرانی محدودیت هایی را در برخی حوزه ها تحمل می کنند و به ویژه در سال های اخیر با مشکلات بیشتری نیز مواجه بوده انداما برآیند این میدان ها یا اراده حاکم بر شرایط زنان واپس ماندگی آنان نبوده است .زنان توانمند مایل به تغییر تصویری نسبتا مناسب تر از زن ایرانی می دهند.هر چند مشکلات و مسائل و تضییقاتی که با آن مواجهند نیز یک واقعیت است اما می توان به جد ادعا کرد زنان ایرانی پس از انقلاب از تمام توان خود برای تغییر وضعیت خویش استفاده می کنند.روحش شاد و.راهش پر رهرو باد..ا
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر