۱۳۹۲ آذر ۱۵, جمعه

خاتمی و مخالفان او ( آذر منصوری )


با نزدیک شدن به دور یازدهم انتخابات ریاست جمهوری در ایران بیشترین نگاهها به سمت سید محمد خاتمی به عنوان کاندیدای حداکثری اصلاح طلبان است.کسی که همواره به اصلاحات اندیشیده و گفتمان و رفتار او را نیز باید در همین پارادایم تحلیل و تفسیر نمود.خاتمی خاتمی است و نباید انتظار داشت که اوجای دیگری باشد .مشابه این تعبیر را در مورد دیگر بزرگان اصلاحات نیز باید بکار گرفت چرا که هر یک واجد نقشی مجزا هستند و اجرای هر یک از این نقش ها از دیگری انتظاری غیر واقع بینانه است. تمامی شواهد و قرائن حاکی از عدم تمایل شخصی سید محمد خاتمی برای حضور در انتخابات پیش روست و چنانچه او حاضر به شرکت در انتخابات نیز بشودبنابر حفظ و تامین مصالح عمومی ومنافع ملی کشور است. بر همین مبنا دور از انصاف است که تمایلات فردی را برای حضوریا عدم حضوراو در انتخابات پیش رو عاملی موثرو تعیین کننده بدانیم.ا اما این انتخابات به دلیل تفاوت های آشکار و غیر قابل انکار با انتخابات دوره های گذشته سوال های متفاوتی را پیش روی مدافعین شرکت در انتخابات ونیز حامیان کاندیداتوری آقای خاتمی قرار داده است وآنچه مسلم است تا پاسخ روشنی به این سوال ها و ابهام ها داده نشود دلایل عمل فوق نیز قانع کننده نخواهد بود چرا که این دو در تلازم با یکدیگرند.و طفره رفتن و در لفافه سخن گفتن مشکلی راحل نخواهد کرد.بطور قطع اصلاح طلبان نه بدنبال براندازی هستند و نه پذیرش روندی که امروز در کشور جریان دارد اصلاح طلبان با چشم انداز تحقق مردمسالاری همه تلاش خود را بکار می گیرند تا از ظرفیت های موجود در ساختار حقیقی و حقوقی ایران به این افق دست یابند.آن ها نه به بیگانه چشم دوخته اند و نه در مخیله خود به هیچ راهکاری بجز اصلاحات باور دارند.شاید جمله فوق تعبیری بسیار خلاصه از جنبش اصلاح طلبی در ایران باشد ضمن آنکه مهمترین دغدغه امروز اصلاح طلبان نجات کشوراز تهدیدها و بحران های رو به افزایش پیش رواست. هدف از طرح مقدمه فوق پرداختن به سوالات و یا ابهاماتی است که مخالفین دعوت از خاتمی مطرح می کنند شاید با دسته بندی آنها بتوان پاسخ های قانع کننده تری را نیز ارائه نمود. 1--به خاطر دارم پس از انتخابات سال 88 که به مدت 6ماه در بند 209زندان اوین بودم مدتی را بعد از انفرادی هم سلول با چند تن از زندانیانی بودم که به اتهام همکاری و یا عضویت در گروههای معاند به ویژه پس از عاشورای سال 88 دستگیر شده بودند.جالب آنکه انها در انتخابات شرکت نکرده بودند اما جنبش سبز را محملی برای تحرکات برنامه ریزی شده سازمان خود یافته بودند و تمامی رفتارهای آنان نیز در راستای تقویت رادیکالیزم و به خشونت کشیده شدن این جنبش بود.بیشتر زمان بیداری ما در سلول نیز بحث و مجادله پیرامون رفتارهای گذشته و امروز آنان بود و این نقد که هر گاه حرکتی خردمندانه در کشور اغاز می شود امثال شما مترصد فرصت برای به انحراف کشاندن آن هستید .اما بیشترین تهمت و ناسزاهای انان متوجه خاتمی بود که به مجادله می انجامید آن ها براین باور بودند که خاتمی کسی است که خیانت کرده و با آمدنش موجب بقای جمهوری اسلامی شده است. جالب تر انکه هیج راهکاری را نیز بجز کمک خارجی برای پیشبرد اهداف خود پیش رو نداشتند .به بیان دیگر آنها از جنبش سبز به عنوان زمینه ساز دخالت های خارجی بهره می گرفتند . به نظر می آید بخش ناچیزی از مخالفت ها ناشی از این رویکرد باشد.اینکه حال که مخالفت ها به اوج خود رسیده چرا خاتمی با آمدنش سوپاپ اطمینانی برای نظام باشد این گروه بدون توجه به آن چه در کشورهای خاور میانه اتفاق افتاده معتقد به فروپاشی هستد.و از همین روی با اصل شرکت در انتخابات نیز مخالفند. 2-گروهی دیگر اما بر این باورند که آمدن خاتمی هیچ تاثیری در روند موجود در کشور ندارد این باور که خاتمی با فرض تایید صلاحیت و پیروزی در انتخابات با توجه به ترکیب مجلس و دیگر قواکه بخش عمده ان را رقبای او تشکیل میدهند قرار است چگونه برای کابینه اش رای اعتماد بگیرد و از آن گذشته مگر در دوره های گذشته او هر 9 روز با یک بحران مواجه نبود آیا صورت مسئله تغییر کرده که با آمدن او اتفاق جدیدی بیفتد و او بتواند برنامه هایش را عملی سازد؟ 3-گروه سوم اما معتقدند که خاتمی سرمایه اجتماعی و سیاسی اصلاحات است و نباید با شرکت دادن او با توجه به احتمال رد صلاحیت یا دستکاری و یا رفتارهای دیگر این سرمایه را سوزاند بلکه باید اورا برای آینده جنبش اصلاح طلبی ایران حفظ نمود.ازین روی آنان اجماع بر روی کاندیدای دیگر غیر از خاتمی را مورد تاکید قرار می دهند. 4-استدلال دیگری که توسط برخی مخالفان حضور خاتمی مطرح می شود آن است که اصلاح طلبان پایگاه اجتماعی خود را از دست داده اند و در صورت رفع همه موانع برای شرکت نیزدر انتخابات با اقبال مردمی موجه نخواهند شد. 5-اما بخشی دیگر از مخالفت ها از جانب کسانی است که معتقدندتا وقتی زندانیان و محصورین آزاد نشوند صحبت از انتخابات محلی از اعراب ندارد. 6- رقبای انتخاباتی بخش دیگری از مخالفان او در داخل کشورند که خود می دانند در صورت حضور خاتمی با هر کنشی از جانب آنان شانسی برای پیروزی در انتخابات ندارند. جای تاسف اینجاست که بخشی از این طیف که بدلیل تحولات 4سال گذشته به قدرت نیز رسیده اند از همه اهرم های قدرت اعم از تهدید حامیان خاتمی تا به رخ کشیدن موضوع رد صلاحیت در تلاشند که خاتمی خود در انتخابات شرکت نکند تا هزینه نیامدن او به پای خودش نوشته شود.جالب تر آن که این گروه همچنان اصلاح طلبان را فتنه گروخائن نامیده و از تمامی امکانات و منابعی که در اختیار دارند بهره می گیرند تا راه را بر هر گونه مفاهمه بین جریانهای منتقد و حاکمیت وحضور مجدد آنان در قدرت ببندند. تفسیر این گروه از حماسه سیاسی نیز حضور کاندیدایی از اصلاح طلبان است که شانسی برای پیروزی در انتخابات برای او وجود ندارد.. 7-اما دغدغه دیگر مخالفان موضوع سلامت انتخابات است .سوالی که آنان مطرح می کنند آنست که اصلاح طلبان چه تضمینی برای سلامت انتخابات دارند با توجه به اینکه در بحث نظارت و اجرای این انتخابات واجد هیچ نقشی نیستند 8-تلاش برای اصلاحات جامعه محور و پرهیز از تلاش برای اصلاحات دولت محور نیز دلیل مخالفت گروهی دیگر است.آن ها اعتقاد دارند که با توجه به بسته بودن همه راهها برای ورود مجدد اصلاح طلبان به قدرت و رویکرد قوای حاکم اصلاح طلبان باید تلاش خود را معطوف به اصلاحات جامعه محور نمایند تا از این طریق از یکسو به تقویت سازماندهی نیروهای خود بپردازند و از سوی دیگر پشتوانه اجتماعی خود را تقویت نمایند. شاید بتوان با کمی اغماض عمده مخالفت ها را در 7گروه فوق برشمرد مخالفت هایی که به رویکردهای سلبی در انتخابات پیش رو می انجامد و نتیجه ای جز عدم شرکت فعال در انتخابات در پی ندارد.ضمن آنکه بخشی از این مخالفت ها در مجاورت بسیار نزدیک با یکدیگر نیز قرار دارند. اگر هم نوع مخالفت ها متفاوت به نظر می رسد اما وجه مشترک همه این مخالفت ها یکی است :عدم شرکت در انتخابات و عدم حضور خاتمی. اما این مخالفتها را باید دید و شنید و به هر یک پاسخ در خور و قانع کننده داد.در غیر اینصورت همان طور که در مقدمه آمدبه نظر می آید با توجه به قوت رسانه ای این مخالفت ها در مقایسه به اصلاح طلبان مشکلات جدی پیش روی آنان خواهد بود. مقدم برهرپاسخی ذکر این نکته ضروری است که بخش عمده ای از مخالفت ها و دلایل برشمرده شده را می توان به عنوان تردیدهای اصلی خاتمی نیز برشمرد .او به درستی می داند که در صورت عدم تغییر شرایط و رویکردهای حاکم برکشور حضور او نه تنها منجر به تغییر وضعیت موجود نخواهد بود بلکه زمینه سرخوردگی و ضعف مضاعف برای کنشگران جنبش اصلاح طلبی را نیز فراهم خواهد آورد و مدافعین شرکت او در انتخابات نیز خود به این موانع واقفند و سعی دارند تا در فرصت باقی مانده تا انتخابات در رفع این موانع بکوشند. 1-پاسخ گروه اول روشن است .اصلاح طلبان به عنوان بخشی از جنبش مدنی ایران از تلاش برای تداوم اصلاحات فرو گذار نخواهند کرد چرا که نه معتقد به براندازی هستند و نه نگاهی به خارج از مرزهای ایران دوخته اند اعتقاد آن ها استفاده از همه ظرفیت های موجود در ساختار حقیقی و حقوقی ایران است .با این تحلیل فرصت انتخایات فرصتی بی بدیل می نماید که باید ار آن بیشترین بهره را برای پیگیری اهداف اصاح طلبانه برد. 2- .دغدغه گروه دوم اما دغدغه خاتمی نیز هست .آنچه مسلم است خاتمی تا تغییری در رویکردها مشاهده نکند در صحنه انتخابات حاضر نخواهد شد.شاید یکی از دلایل عمده تردید خاتمی ناشی از همین دغدغه باشد. 3-گروه سوم اما موافق حضور در انتخابات با گزینه ای غیر از خاتمی هستند .اما در پاسخ به این گروه باید گفت تمرکز بر کاندیدایی ناشناخته برای توده مردم نه تنها به پیروزی در انتخابات نخواهد انجامید بلکه چنانچه اصلاح طلبان همه ظرفیتهای اجتماعی خود را بکار گیرند با توجه به محرومیت ها و نابرابری های رسانه ای و منابع بیشماری که در اختیار رقیب است شانس بسیار اندکی در انتخابات پیش رو دارند.تاکید برخاتمی به دلیل ویژگی های منحصر به فردی است که فقط و فقط نزد خاتمی است.خاتمی چهره ای شناخته شده محبوب و دوست داشتنی نزد همه طبقات ایران است و در صورت حضور او در انتخابات ظرفیت های بالقوه او در این رقابت نابرابر پیروزی او را محتمل تر خواهد کرد.ضمن آنکه پس از 8 سال مدیریت یکدست اصولگرایان در کشور و مقایسه عملکرد دولت اصولگرا و اصلاح طلب شانس پیروزی خاتمی را در انتخابات دو چندان شده است 4-استدلال گروه چهارم اما بیشتر از جانب رقبای انتخاباتی او مطرح می شودبه نظر می آید این گروه بیشترین ترجیحشان نیامدن خاتمی است آنها خود می دانند در صورت حضور خاتمی شانسی برای پیروزی در انتخابات ندارند. 5-اما استدلال گروه پنجم نیز از مدت ها قبل توسط بسیاری از اصلاح طلبان بویژه آقای خاتمی مطرح شده است .این هم بخشی از تغییر رویکرد هاست که مورد اشاره خاتمی نیز هست .اما از نظر دور نداشته باشیم مهم ترین مسئله در شرایط کنونی نجات کشور است .این نکته داز جانب بسیاری از زندانیان نیز مطرح شده است و در خصوص محصورین نیز بدلیل عدم دسترسی تا کنون اعلام موضعی صورت نگرفته است .بطور قطع چنانچه قرار باشد انتخابات پیش رو به جشن ملی و حماسه سیاسی تبدیل شود تحقق این خواست شاخص ترین مولفه آن خواهد بود.اما از ان جاکه انتخابات بهترین فرصت برای طرح مطالبات است نباید با ترسیم وضعیتی که چشم اندازی برای ان به چشم نمی خورد این فرصت مغتنم را به تهدید تبدیل کرد .سیاست ورزی عالمانه به ویزه در کشوری با اقتضائات کشور ما ایجاب می کند حتبا ی الامکان انتخابات را به یک فرصت تبدیل کرد و نه تهدید.در واقع اصلاح طلبان با یک تلاش دو سویه از یک طرف باید تلاش در متقاعد کردن خاتمی و از سوی دیگر با چانه زنی و طرح مطالبات فضای موجود را به سمت هر چه مطلوب شدن به پیش ببرند. 6-تلاش گروه ششم اما در یک رقابت انتخاباتی صرف قابل تعریف است .اتفاق جدیدی نیافتاده است .یادمان نرفته در انتخابات گذشته بخشی از نیروهای افراطی که توان رقابت سالم و قانونی و آزاد را در خود نمی دیدند و حیات و بقایشان در دامن زدن به رادیکالیسم بوده از ابتدای ورود اصلاح طلبان با خط و نشان کشیدن و تهدید سعی در پا پس کشیدن اصلاح طلبان در هر انتخاباتی را داشته اند و حال که اصلاح طلبان با صرف هزینه های هنگفت برای آنا ن از قدرت خارج شده اند بهترین حالت برای انان اینست که اصلاح طلبان مرعوب شده و هیچ تلاشی برای حضور در قدرت از خود بروز ندهند.این گروه بدون توجه به منافع ملی حیات و بقای خود را در تقویت رادیکالیسم در حاکمیت و حذف غیر خودی می دانند و در چنین شرایطی هر گونه رفتار و عملکردی با این هدف قابل توجیه و ممکن می نماید.اما انتخابات حق اصلاح طلبان به عنوان بخش تاثیر گذار در جریان های سیاسی موجود است و از همه ظرفیت های موجود در ساختار حقیقی و حقوقی برای ستاندن این حق استفاده خواهند کرد. 7- اما سلامت انتخابات پیش رو دغدغه بخش عمده ای از مخالفین است این گروه نه تنها با حضور خاتمی به این دلیل مخالفند بلکه اساسا با حضور اصلاح طلبان در نازل ترین سطح نیز مخالفند.هر چند پاسخ روشنی برای این پرسش نمی توان ارائه نمود اما شاید مهمترین دلیل که رافع این دغدغه است را بتوان در آرایش سیاسی جناحهای موجود در انتخابات پیش رو تعریف کرد .البته برای هر نوع ریسکی نیز باید نسبت هزینه و فایده نسبتی معنی دار باشد. 8-اما گروه آخر که با انتخابات و به ویزه حضور خاتمی مخالفند ساختار موجود را مناسب برای حضور خاتمی نمی بینند زیرا براین باورند که هر تلاشی در ساختار موجود برای پیگیری اصلاحات دولت محور تلاشی بیهوده است .بنابر این باور باید به زمینه سازی برای اصلاحات جامعه محور پرداخت تا با فربه شدن جامعه مدنی بتوان از یک سو قدرت چانه زنی از پایین را افزایش داد و از سوی به تقویت و سازماندهی تشکیلات سیاسی و تاثیر گذار پرداخت.به نظر می آید این استدلال در شرایط فعلی استدلالی واقع بینانه باشد .اما اشکال کار اینجاست که این با شرایط فعلی کشور ما تطبیق پیدا نمی کند .شاید بتوان چنین استدلالی را برای کشورهای در حال توسعه قابل قبول دانست اما در کشوری با ویژگیهای جهان سوم که کمترین زمینه ها برای ساختن جامعه مدنی مهیا است در صورتی که دولت مستقر با چنین رویکردی اساسا مخالف باشد با چه امکانی به جامعه مدنی فربه و احزاب قدرتمند دست خواهیم یافت .واقعیت آنست که در شرایط کنونی ایران تا اطلاع ثانوی هر تلاشی برای اصلاحات جامعه محور از صندوق رای می گذرد.نمی توان در شرایط فقدان دولتی که حداقل ها را برای اصلاحات جامعه محور قائل نیست به تحقق این هدف دست یافت.با در نظر گرفتن این نکته انتخابات خود بهترین بستر برای زمینه سازی این امر است . بطور قطع بخشی از پاسخ های گفته شده خود پرسش های دیگری را نیز به همراه خواهد داشت .اما شاید اصلی ترین کار طرح صورت مسئله باشد .براستی تا صورت مسئله بدرستی تشریح و تبیین نشود هر پاسخی به بیراهه رفتن و خطاست.. . . . . .تلا .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر