۱۳۸۸ بهمن ۱, پنجشنبه



سرودۀ راکعی برای آذر منصوری به مناسبت سالروز تولدش



فاطمه راکعی به مناسبت اول بهمن ماه، سالروز تولد مهندس آذر منصوری، معاون سیاسی دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی که نزدیک به 6 ماه است در بند کودتاگران اسیر است، شعری سروده است.

به گزارش نوروز، مهندس آذر منصوری، شهریور ماه گذشته توسط ماموران امنیتی بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. وی پس از بیش از دوماه حبس در سلول انفرادی به بند عمومی منتقل شده است.

پرونده مهندس آذر منصوری پس از6 ماه حبس، هفته گذشته با صدور کیفرخواست به دادگاه انقلاب ارسال شد. هنوز دادگاه معاون سیاسی دبیرکل جبهه مشارکت برگزار نشده و تاریخی نیز برای برگزاری نخستین جلسه آن اعلام نشده است.

متن سروده ی فاطمه راکعی، عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی به شرح زیر است:

براي زن اسوه و الگوي ارزشهاي انقلاب اسلامي، زن قهرمان، مبارز نستوه، خواهر افتخارآفرينم سركار خانم مهندس آذر منصوري :

قسم به نام تو كه اينهمه برازنده است

و حرف حرفش، از ايمان و عشق آكنده است

به آذري كه تويي، سجده ميبرد زرتشت

و پيش عزم تو منصورها سرافكنده است

شكوه نسل من، آه اي زن اساطيري

كه قصه هاي تو در شعرهاي آينده است

به زخمهاي دلت رشك ميبرم اي خوب

كه رشك هرچه گل، آن زخمهاي پرخنده است

تو شعله ميكشي و عشق با تو ميبالد

و عطر حنجره ات در هوا پراكنده است

شعور و شور و شجاعت تويي و اين همه جرم

و عشق، اين همه را در سر تو افكنده است


با آرزوي آزادي از بندهاي ظاهري
جان عاشق بند نميپذيرد!

۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

پرونده آذر سبز در بیدادگاه انقلاب

پروندهی آزاده ی دربند بانو آذر منصوری به بیدادگاه انقلاب ارسال شد.
استاد گرامی من اتهام و گناهش این است که وطن و هموطنانش را دوست داشته و وقت و انرژی و توان خود را دلسوزانه و بدون چشم داشتی برای نجات میهن و هممیهنانش از چنگال استبداد هزینه کرده است و هماره در تلاش بوده که نگذارد ملت برای رهای از این ظلم چشم به آنسوی مرزها بدوزند و این را نیک بیاموزند که ما در درون ایران عزیز باید برای آزادی تلاش کنیم و این ظرفیت درون مرز پرگوهر ایران وجود دارد و نیاز به غیر نیست.
من میدیدم که در این راه این شیرزن بسان یلان تاریخ چگونه از خود گذشت و رشادت کرد و اول صف مبارزه با مستبدین ایستاد تا اگر گزندی بر کسی خواستند بزنند او سپر بلای دیگران باشد و از این رو به پنجه ی بیداد ظالمان اسیر گشت.
میدانم او از این اتهامات که برای ما عزیز است و قابل تقدیر و برای آنها ناخوشایند و آزار دهنده تبرئه نخواهد شد و برای ما عزیزتر از پیش همواره آذر سبز ایران خواهد ماند.
خدایش نگاه دارد.

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

یادداشت اختصاصی خانم دکتر حقیقت جو برای وبلاگ


خانم منصوري از جمله زناني است است که با اتکا به توان فکري و فعاليتهاي اجتماعي خود از منطقه ورامين تا مرکزيت جبهه مشارکت رشد نمود.وی که سابقه عضویت در شورای شهر ورامین را در کارنامه خود دارد نمونه زن فعال اجتماعی سیاسی موفقی است که با دقت مسائل سیاسی کشور را پیگیری و با پشتکار ، تعهد و نظم کاری بعنوان معاون سیاسی جبهه مشارکت ایران اسلامی انتخاب شد. دلبستگان به قدرت که حاضر به پذیرش شکست خود در انتخابات ریاست جمهوری خرداد ماه نبودند با تدارک یک کودتای انتخاباتی با نادیده گرفتن حق انتخاب مردم، بسیاری از سیاستمداران، فعالان اجتماعی سیاسی و مردم معترض به تقلب را بازداشت و به سرکوب خونین تظاهرات میلیونی مردم تهران پرداختند. علاوه بر سرکوب شدید مردم آنها تحمل چند بیانیه صادره جبهه مشارکت را نیز نداشته و اقدام به بازداشت خانم منصوری نمودند. خانم منصوری همانگونه که در گذشته با صبوری و استقامت مشکلات زندگی شخصی و اجتماعی خویش را تحمل نمود بدون تردید با اتکا به خداوند و استقامت دوره شکننده زندان غیر قانونی را نیز تحمل خواهد کرد.
بازداشت وی بر مبنای قانون اساسی و قوانین کشور غیر قانونی بوده و محکوم می گردد.
زنان دلیر ایران در طول سالهای گذشته نشان داده اند که در راه دستیابی به حقوق خود وآزادی و استقلال کشور هر رنجی را تحمل خواهند کرد و در این راه پیروزند

یادداشت خانم فخرالسادات محتشمی پور به مناسبت سالگرد در گذشت سارا منصوری


ساراجان سلام به تو و به روح پاکت. سلام به تو و به همه مومنبن و مومنات . سلام به همه اهل قبور و درگذشتگان ما. سومین سالگرد پرواز روح پاکت به عالم ملکوت بار دیگر یادمان آورد که سه سال پیش در چنین روزهایی دوست و همکار عزیزمان آذر منصوری بار دیگر در سوگی سخت بی تاب شده بود. و ما لحظه ای توان هم دردی با او را نداشتیم چرا که هیچ مادری نمی تواند تصور جان باختن فرزند را در زمان حیات خود داشته باشد و خدای نیاورد این روزهای هولناک و درهم شکننده را برای هیچ مادری. سارای عزیز در هنگامه مصیبت و بلا برای یک زن بهترین یاور و تسکین دهنده دردهایش همسر اوست و عزیز مهربان ما ولی با سوگ تو داغ دیرینش تازه شد. داغ از دست دادن یار زندگیش. با این تفاوت که آن روز عشق و محبت به شما میوه های باغ زندگی مشترک به او نوید روزهای خوب آینده را می داد اما چیده شدن نوگل بوستان زندگیش آن هم در آغاز پیوندی مقدس و معنوی، به ناگاه او را در معرض ابتلایی سخت تر از بلای پیشین قرار دارد و مادرت چه شکیبا زنی بود دخترم. ساراجان نه ما و نه هیچ یک از بستگان و دوستان مادرت هرگز شکوه و شکایت و ناسپاسی از آن نازنین به خاطر نمی آورد. این زن اسطوره ای مانند کوه استوار ماند و صبوری پیشه کرد و حتی داغ و دردش او را بیش از زمان متعارف برای سوگواری از ایفای مسئولیت اجتماعیش بازنداشت. او به میان ما بازگشت وقتی که من و یکی دو تن دیگر از دوستان مشارکتی به منزل شما رفته تمنای حضورش را کردیم و آوردیمش به خیابان سمیه به همان سالن اجتماعات کوچک حزب قانونیمان و او نشست بر سر همان میز کنفرانسی که چند روز در هفته بهترین یاران و همراهان را دور هم گرد می آورد برای انجام وظیفه اجتماعی و سیاسی با هدف جلب مشارکت و افزایش مشارکت با هدف توسعه معنویت و عدالت و آزادی در کشورمان. چند شاخه گل سپید که با روبانی سیاه به نشانه ماتم و عزا تزئین شده بود و خرما و حلوایی که خانم مجردی مادر مهربان همه جوانان مشارکت پخته بود برای شیرین کردن کام سوگواران هم دل و همراه. روز سختی گذشت بر ما آن روز که می خواستیم ادای آدم های شکیبا را درآوریم در تسلای مادر بزرگوارت و اشک امانمان نمی داد. اما وقتی صدای آرام و پرطنین مادرت سکوت را شکست و او با طمأنینه گفت: « انا لله و انا الیه راجعون» و گفت که لابد خالقِ قادرِ عالمِ متعال خیر من و فرزندم را این گونه دیده و تقدیر کرده همه ما به سربلندی او در امتحان الهی شهادت دادیم و یادمان آمد که باید ایمانمان را به معاد بیش از پیش تقویت کنیم. گل پرپر شده بوستان زندگی عزیزدلمان آذر منصوری عزیز در سومین سالگرد هجرانت مادر نیز از جمع خانواده از هم گسیخته تان غایب بود و تو می دانی چرا چون روحت شاهد بر زندگی همه ما زنده هاست. بی تردید روح تو شاهد همه آن صحنه هایی بود که حتی شنیدنش مو براندام انسان های باوجدان راست می کند. صحنه هایی که روزها و شب های متوالی در همین حوالی پایتخت در بازداشتگاهی که پاکی و زلالی خون برادرانت موجب بسته شدن آن شد، توسط دژخیمان بی دین و بی وجدان به طور مستمر ترسیم شد و آدم نماها دیدند و دم برنیاوردند و بی خیال از کنار آن گذشتند. صحنه هایی که جلو چشم انبوه انسان های حق طلب و عدالت خواه در کوچه ها و خیابان های شهرمان به وجود آمد . و پرده های خونین در برابر چشم ها آویخته شد. نفس هایمان بند آمد. فریادهایمان در گلو خفه شد و ناگهان همه بغض هایمان واژه های مشترکی را خلق کرد و همه نالیدیم الله اکبر و تو شاهد بودی و با ما شهادت دادی که خدایمان بزرگ تر است. همان گونه که روز الست شهادت دادی و هنگام قدم گذاشتن به این دنیای فانی و هنگام آرام گرفتن در خانه ابدیت نیز. و مادرت چه غمگین بود وقتی خبر شهادت فرزندان ایران را می شنید. انگار بار دیگر سوگوار سارای عزیزش می شد و چه اندوهناک بود از همه مصائبی که بر ایران و فرزندان ایران می رود. انگار همه این دردها به جان فرزندان او می ریخت و در نتیجه به جان خودش و مادر چقدر آرزوی سپر بلا شدن دارد دخترم برای فرزندش برای همه فرزندانش. نوعروس شاهد همراه همیشگیمان، سارای معصوم می دانم که این روزها ناآرامی و پریشان. اما مگر نه این که زمزمه ها و مناجات های مادررا در آن سلول تنگ و تاریک و در خلوت و تنهاییش بیش از پیش می شنوی. مگر نه این که حالا شما سه تن، مادرت و تو و پدر مجال جمع شدن کنار یکدیگر را یافته اید؟ حالا فرشتگان آن بالاها صحنه های بدیعی را شاهدند که تصورش برای ما زمینی ها با این جسم خاکی ممکن نیست. این روح های شما که در آسمان اوین در آمد و شد است و حاضر و ناظر است و این دعاها در محضر خدای علیّ و اعلی که همراه با بال زدن های فرشتگان بالا و بالاتر می رود. این شب ها در حوالی اوین غوغایی است. وقتی که خانواده ها می آیند و می نشینند روی آسفالت سرد خیابان و روی به قبله می کنند و امن یجیب می خوانند. دعای توسل می خوانند و رهایی آزادگان دربندشان را طلب می کنند. وقتی که زمزمه های شبانه این همسران و مادران و حتی کودکان با دعاهای عزیزانشان پیوند می خورد و فضا را عطرآگین می کند. فرشته ها آن جا هستند و شماها . تو، پدرت، المیرا و همه درگذشتگان دیروز و دیروزها که ما شب و روز به آن ها متوسل می شویم تا واسطه شوند بین ما و خدایمان تا صدایمان بهتر شنیده شود. تا بساط ظلم زودتر برچیده شود. تا هیچ مظلومی دربند نماند. هیچ مظلومی بی عذر مجازات نشود. هیچ مظلومی بی دلیل محکوم نشود. می گویند وقتی از زنده ها ناامید می شوید به روح درگذشتگانتان پناه ببرید. حالا ما در سومین سالگرد درگذشت تو دخترک معصوم خواهرمان آذر منصوری، از تو مدد می جوییم . از تو و پدرت و همه درگذشتگانمان که بیایید این پایین و پیام ما را بگیرید و بسپارید به دست آن فرشتگانی که چند ماه است انگار در حوالی اوین اتراق کرده اند. بگویید ما دیگر داریم خسته می شویم از بی مروتی آدم ها، از بی توجهی زنده ها و از گوش هایی که انگار کرند و ناشنوا. بگویید کودکان ما طاقت از کف داده شب و روز پدرشان را می خواهند. بگویید پدران، یعقوب وار در جستجوی بوی پیراهن یوسفشان هستند و مادرها خواب و خوراک ندارند. بگویید دخترانمان هنگامه و فریبا و شبنم و دیگران و خواهرو معلم و یارمان آذر منصوری درس هایشان را در مدرسه یوسف خوب آموخته اند و دیگر وقت آن است که بیایند و ما را بیاموزانند. بگویید چشم انتظاری عزیزانمان ما را بی تاب کرده و بگویید ما هنوز و همیشه توکلمان و امیدمان به اوست و جز او کسی را نداریم . او که کس بی کسان است و برآورنده حاجات بندگانش. بگویید ما آزادی عزیزانمان، رهایی اسرای آزاده مان را فقط از او می خواهیم . از او که صبرش زیاد است و از ضعف و مسکنت ما بیش از هرکس دیگری آگاه است. بگویید خودش را به شهادت می گیریم که ذات اقدس خداییش ما را از همه بندگانش بی نیاز ساخته است و حاجت بزرگمان این است که او نیز این بی نیازی را تا ابد بر ما بپسندد. منبع وبلاگ شخصی خانم محتشمی پور: mohtashamipur.persianblog.ir

تا دیر نشده صدای اعتراض مردم را بشنوید



آخرین مصاحبه معاون سیاسی دبیرکل جبهه مشارکت پیش از بازداشت : تا دیر نشده صدای اعتراض مردم را بشنوید
در پی بازداشت فرزند دبیرکل جبهه مشارکت، اعضای جوان و دو نفر از فرزندان اعضای ارشد این حزب اصلاح طلب که در هفته گذشته صورت گرفت، گفتگویی را با آذر منصوری معاون سیاسی دبیرکل حزب انجام دادیم.
متاسفانه این عضو شورای مرکزی حزب مشارکت کمی پس از این گفت و گو بازداشت شد.
او در این گفتگو اقدامات اخیر اقتدارگرایان را ادامه پروژه آنها برای حذف کامل منتقدان سیاسی و برقراری حکومت تک صدایی می داند و تک صدايي را سم مهلک برای یک نظام. منصوری می گوید هر نظامي که مدعي است در مسير خواست و اراده مردم حرکت مي کند تک صدايي را يک تهديد مي داند. او امیدوار است کسانی که قدرت را در دست دارند تا دیر نشده صدای مردم را بشنوند و تنها برای مدیحه گویان گوش شنوا نداشته باشند.
معاون سیاسی دبیرکل حزب مشارکت، درباره ادامه فعالیت این حزب نیز میگوید: جبهه مشارکت يک حزب قانوني است و بر اساس قانون هيچ منعي براي ادامه فعاليت خود ندارد، ما به فعاليت خود در همين چارچوب ادامه خواهیم داد و از پاي نخواهيم نشست.
گفتگوی "نوروز" با معاون سیاسی دبیرکل حزب مشارکت ایران اسلامی را بخوانید:
خانم منصوری برخی از جوانان و رئيس کميته اطلاع رساني حزب در روزهاي اخير بازداشت شده اند این دستگیری ها نشان میدهد که ظاهرا روند بازداشت اعضای جبهه مشارکت ادامه دارد. به نظر شما هدف از این بگیر و ببندها چیست؟
بيش از سه ماه است که از دستگيري دبيرکل و تعدادی از اعضاي شوراي مرکزي و ديگر اعضا حزب مي گذرد ظاهرا اين دستگيري ها مشکلي از مشکلات رو به تزايد آقايان کم نکرده و بنا بر شواهد موجود تا همه اعضاي جبهه مشارکت و خانواده هاي آنان را به اسارت نگيرند اين گروگان گيري ادامه دارد! چه اصراري است به اين دستگيري ها نمي دانم. مشخص نیست هدف آقایان از اين همه دستگيري و اصرار به تداوم رفتارهاي فراقانوني چیست و واقعا در پی چه هستند، ولي همان طور که قبلا هم بارها گفته ام اين کار بر شاخه نشستن و بن بريدن است. معلوم نيست چه کسی يا کساني اين اقدامات را مديريت مي کنند و نمي خواهم هم کسي را مستقيما خطاب قرار دهم، اما يک نکته براي من مانند روز روشن است که هر شخص يا گروهي که اين اقدامات را مديريت مي کند، کاري را مي کند که جز هزینه برای اين ملک و ملت نتیجه در پی ندارد!
آيا به تغييرات انجام شده در قوه قضاييه می توان امیدوار بود؟
اين انتظارهمیشه بوده و همچنان از رييس جديد قوه قصاييه وجود دارد که به قول هايي که پس از روي کار آمدن دادند عمل کنند و ما اميدواريم به اين وعده ها عمل شود، اما به نظر من مسئله فراتر از اين است. آقاي شاهرودي هم مي خواستند که به قول خودشان اين ويرانه را آباد کنند، اما به اعتقاد من ويراني عدالتخانه ايران خيلي به رئيس آن ارتباطي ندارد. مرکز فرماندهي جاي ديگري است و بسیاری از اقداماتی که در اين روزها شاهد آن بوديم گواهی می دهند که مرکز فرماندهي قوه قضاييه جاي ديگري است و خودشان هم مي دانند که اگر بخواهند هم نمي توانند کاری از پیش ببرند.
با شرايط و محدودیتهایی که براي حزب مشارکت پيش آمده فعاليت حزب در آينده چگونه امکان پذير خواهد بود؟
ببينيد جبهه مشارکت يک حزب قانوني است و بر اساس قانون هيچ منعي براي ادامه فعاليت خود ندارد. هدف جبهه مشارکت از ابتداي تاسيس روشن و تمامي فعاليت هاي حزب علني و در چارجوب قانون اساسي بوده است. ما به فعاليت خود در همين چارچوب ادامه خواهیم داد و از پاي نخواهيم نشست. اما اراده اي به دنبال تک صدايي در کشور است. يعني بقای خود را- البته به اشتباه- در تک صدايي مي بيند. از سال ها قبل هم در پي حذف احزابي مانند مشارکت در فضاي سياسي کشور بودند. در 4سال گذشته هم براي اين تشکل محدوديت هاي متعددي ايجاد کردند، دستگيري و بازداشت آقاي قابل يک نمونه از اين اقدامات بود. ما حتي براي برگزاري کنگره هم مشکل داشتيم روزنامه ياس نو که مستقیما ارگان حزب نبود را ديديد که چگونه در قدم هاي آغازين انتشار توقيف کردند. اين ها تماما نشانه هايي بود که ثابت مي کرد اقتدارگرايان به شدت در پي حذف اين حزب هستند، اما انتخابات و اعتراضات مردم به نتيجه آن بهترين بهانه را به دست آنان داده تا عقده هاي ديرين خود را بگشايند و به اين نحو اعضاي شاخص اين حزب را که هر کدام در جاي خود سرمايه اي براي کشور محسوب مي شوند را به گروگان گرفته اند.
برگزاري دادگاهها و پروژه اعتراف گيري از اعضاي حزب را در چه راستایی ارزیابی می کنید؟ دادگاه ها و اعتراف گیری از فعالان سیاسی و اعضای جبهه مشارکت ادامه اجراي اراده اقتدارگرايان براي حدف کامل اين تشکل از عرصه سياسي کشور است. آنها فکر مي کنند با تداوم اين رفتارها می توانند جلوي اعتراض مردم را بگیرند، اما همان طور که شاهد بوديم اين اقدامات نخ نما نه تنها تاريخ مصرف خود را از دست داده، بلکه به التهابات موجود نيز دامن زده است. ديديم که حتي اعتراف گرفتن از آقای حجاريان هم عليرغم تصور آنها دامنه اعتراضات را کم نکرد بلکه هم بر دامنه و هم برعمق آن افزوده است. اين مردم به نتيجه انتخابات اعتراض دارند؛ چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه سعيد حجاريان يا ديگران به زور اعتراف کنند که همه چيز همان طور است که آقايان مي گويند، به هرحال این مردم معترض هستند. مردم اعتراض و حرف اولشان فقط رايشان بود، اما اکنون همانطور که از شعارها بر مي آيد اين مطالبات به سرعت در حال تغييراست. مگر مي شود تا اين حد چشم و گوش خود را بست و مردم را ندید و صدای اعتراضشان را نشنيد؟
و در پایان؟
تک صدايي سم مهلک برای یک نظام است و هر نظامي که مدعي است در مسير خواست و اراده مردم حرکت مي کند تک صدايي را يک تهديد مي داند. اميدوارم تا دير نشده کساني که قدرت را در دست دارند صداي همه مردم ايران را بشنوند و فقط شنونده صدای عد ه اي مديحه گوي قدرت نباشند.